English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 35 (2 milliseconds)
English Persian
platter هرچیز پهن
platters هرچیز پهن
Search result with all words
shelf هرچیز تاقچه مانند
pair هرچیز دو جزئی
pad هرچیز نرم
pads هرچیز نرم
signal هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signaled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signalled هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
charger دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
chargers دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
dud ترقه خراب هرچیز خراب
pot هرچیز برجسته ودیگ مانند
pots هرچیز برجسته ودیگ مانند
potting هرچیز برجسته ودیگ مانند
anything هرچیز
ballast هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
apiece هرچیز هریک
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
minim هرچیز کوچک
minims هرچیز کوچک
anyone هرچیز
rib هرچیز شبیه دنده
pike نوک نیزه هرچیز نوک تیز
behemoth کرگدن هرچیز عظیم الجثه و نیرومند
bobtail اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pickup هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
three decker هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
flip side بخش ثانوی هرچیز
flip side پشت هرچیز
mixed bag هرچیز قاتی پاتی
(live off the) fat of the land <idiom> بهترین از هرچیز را داشتند
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
Partial phrase not found.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com