Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
packing
هر ماده مورد کاربرددربسته بندی
Other Matches
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
analyte
ماده مورد تجزیه
tartan
ماده شیمیایی مورد استفاده در پیست
detotalizing counter
شمارندهای که کل مقدارباقیمانده ماده مورد سنجش را نشان میدهد
demand paging
صفحه بندی مورد نیاز
thermate
نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
karyosystematice
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments
طرح بندی صورت بندی
classifications
طبقه بندی رده بندی
wording
جمله بندی کلمه بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
classification
طبقه بندی رده بندی
lineament
طرح بندی صورت بندی
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
phasing
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
cases
مورد
occurence
مورد
unseasonable
بی مورد
open to question
<adj.>
مورد شک
case
مورد
instance
مورد
instances
مورد
inopportune
بی مورد
inapposite
بی مورد
oportuneness
مورد
unseasonably
بی مورد
occasions
مورد
occasioning
مورد
objected
مورد
occasioned
مورد
occasion
مورد
object
مورد
indirect objects
مورد
direct objects
مورد
objects
مورد
out of place
بی مورد
objecting
مورد
savory
مورد پسند
utilization
مورد مصرف
utilized
مورد استفاده
savoury
مورد پسند
beloved
مورد علاقه
dubious
مورد شک مشکوک
noted
مورد ملاحظه
in dispute
مورد بحث
utilisation
[British]
مورد مصرف
using
مورد مصرف
in no instance
در هیچ مورد
involved
مورد بحث
unnecessary roughness
خشونت بی مورد
entitlements
مورد سزیدگی
entitlements
مورد استحقاق
confutation
مورد تکذیب
entitlement
مورد استحقاق
under disccussion
مورد بحث
entitlement
مورد سزیدگی
sightly
مورد نظر
laughing stock
مورد تمسخر
to make observations
[about]
[on]
اندیشیدن
[در مورد]
[به]
expectative
مورد انتظار
fishy
مورد تردید
dubitable
مورد شک مشکوک
happy
[about]
<adj.>
خشنود
[در مورد]
case analysis
تحلیل مورد
instance
لحظه مورد
opportuneness
مورد مناسب
myrtle berry
مورد دانه
requirement
مورد نیاز
myrtle
مورد سبز
undue
بی جهت بی مورد
undue
ناروا بی مورد
usage
مورد استفاده
usages
مورد استفاده
special case
مورد ویژه
In this case ( instance) .
دراین مورد
liable to prosecution
مورد تعقیب
case study
مورد پژوهی
mytaceous
از تیره مورد
objcetionable
مورد ایراد
object of transaction
مورد معامله
schreber case
مورد شربر
cases
دعوی مورد
subject of hire
مورد اجاره
cases
مورد غلاف
case
دعوی مورد
case studies
مورد پژوهی
case
مورد غلاف
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
collector's item
مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
myrtaceae
تیره مورد
hold up
<idiom>
مورد هدف
received
مورد قبول
to make observations
[about]
[on]
نگریختن
[در مورد]
[به]
taken
مورد تحسین
taken
مورد قبول
instances
لحظه مورد
usage
مورد مصرف
stipulation
ماده
agents
ماده
bitches
سگ ماده
agent
ماده
provision
ماده
female
ماده
foamed meterid
ماده کف
abscess
ماده
bitched
سگ ماده
clause
ماده
bitching
سگ ماده
abscesses
ماده
item
ماده
items
ماده
material
ماده
stuffless
بی ماده
clauses
ماده
bitch
سگ ماده
metal
ماده
metals
ماده
monoclinous
نر و ماده
materials
ماده
matter
ماده
anti matter
ضد ماده
stuff
ماده
substances
ماده
substance
ماده
matters
ماده
mattered
ماده
stuffed
ماده
stuffs
ماده
mattering
ماده
nany
بز ماده
article
ماده
antimatter
ضد ماده
nanny goat
بز ماده
catch for door bolt
ماده
articles
ماده
nanny goats
بز ماده
criticised
مورد انتقاد قراردادن
capital employed
سرمایه مورد استفاده
agreement area
سطح مورد قرارداد
scrutinizing
مورد مداقه قراردادن
scrutinizes
مورد مداقه قراردادن
receptee
افراد مورد پذیرش
scrutinized
مورد مداقه قراردادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com