English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
English Persian
skewer هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewered هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewering هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewers هر چیزی شبیه سیخ کباب
Other Matches
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
waterish هر چیزی شبیه اب
k هر چیزی شبیه K کیلو
pencilling هر چیزی شبیه مداد
pencil هر چیزی شبیه مداد
asterism هر چیزی شبیه ستاره
cream هر چیزی شبیه سرشیر
creamed هر چیزی شبیه سرشیر
creams هر چیزی شبیه سرشیر
creaming هر چیزی شبیه سرشیر
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
pencils هر چیزی شبیه مداد
pap هر چیزی شبیه نوک پستان
stalked پایه چیزی شبیه ساقه
stalking پایه چیزی شبیه ساقه
stalks پایه چیزی شبیه ساقه
windmills هر چیزی شبیه اسیاب بادی
stalk پایه چیزی شبیه ساقه
lobular شبیه قطعه کوچکی از چیزی
windmill هر چیزی شبیه اسیاب بادی
pes پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
to feel like something احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
rowel حلقه دهانه اسب هر چیزی شبیه مهمیز وسیخک
t بیستمین حرف الفبای انگلیسی هر چیزی شبیه حرف T
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
shaslik کباب
barbecues کباب
droppings کباب
barbecue کباب
kabob کباب
shashlik کباب
kebab کباب
kebabs کباب
roasts کباب کردن
barbecue کباب کردن
broil [American] کباب کردن
spit سیخ کباب
broiled کباب کردن
cook out [American] کباب کردن
broiling کباب کردن
skewers سیخ کباب
Pity melted my heart . دلم کباب شد
stew تاس کباب
skewering سیخ کباب
stewed تاس کباب
stewing تاس کباب
stews تاس کباب
broils کباب کردن
skewer سیخ کباب
skewered سیخ کباب
grills گوشت کباب کن
grid کباب کردن
spits سیخ کباب
grill گوشت کباب کن
irish stew طاس کباب
grilling گوشت کباب کن
carbonado کباب کردن
grill کباب کردن
broil کباب کردن
grids کباب کردن
roast کباب کردن
roasted کباب کردن
skewer بسیخ کباب زدن
To torment ( girll ) someone . کسی را کباب کردن
skewering بسیخ کباب زدن
skewered بسیخ کباب زدن
skewers بسیخ کباب زدن
roasting jack سیخ کباب گردنده
stewpan قابلمه تاس کباب پزی
carbonado قطعه گوشت کباب کرده
barbecued کباب شده روی منقل
He intended to do good but was put to torture . <proverb> آمد ثواب کند کباب شد .
grill روی سیخ یا انبر کباب کردن
spitchc کباب مار ماهی قاش کرده
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
skewering سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
grilling روی سیخ یا انبر کباب کردن
barbecued chicken مرغ کباب شده روی منقل
sizzles صدای سوختن کباب روی اتش
skewered سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
sizzle صدای سوختن کباب روی اتش
skewer سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
grills روی سیخ یا انبر کباب کردن
rotisserie چرخ دوارجهت کباب کردن مرغ
skewers سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
sizzled صدای سوختن کباب روی اتش
sizzling صدای سوختن کباب روی اتش
You are roasting yourself in front of the fire . خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
gridiron اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
turnspit اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
The fire is fit to roast the meat. این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
barbecue بریان کردن کباب کردن
barbecues بریان کردن کباب کردن
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
see about (something) <idiom> دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changed استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changes استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
changing استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up <idiom> زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
to give up [to waste] something ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
to portray somebody [something] نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
womanlike شبیه زن
medals شبیه
medal شبیه
nears شبیه
makes شبیه
personator شبیه
make شبیه
quasi شبیه
papilionaceous شبیه
more like;most like شبیه تر
pygidial شبیه دم
wifelike شبیه زن
imitations شبیه
similar شبیه
imitation شبیه
simulant شبیه
like <adj.> شبیه
similar to that شبیه به ان
simile شبیه
similes شبیه
related <adj.> شبیه
akin <adj.> شبیه
alike <adj.> شبیه
similar <adj.> شبیه
analogous شبیه
feathery شبیه به پر
nearest شبیه
similiar شبیه
nearer شبیه
neared شبیه
near- شبیه
near شبیه
luteous شبیه گل
nearing شبیه
anthoid شبیه به گل
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
inserts قرار دادن چیزی در چیزی
inserting قرار دادن چیزی در چیزی
resists مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
insert قرار دادن چیزی در چیزی
to lean something against something چیزی را به چیزی تکیه دادن
requiring نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com