Dictiornary-Farsi | هر چیزی که موجب خنده شود | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (15 milliseconds)

English	Persian
belly laugh	هر چیزی که موجب خنده شود
belly laughs	هر چیزی که موجب خنده شود


Other Matches

gaping stock	چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
breeding ground	محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
blighters	شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
breeding grounds	محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
blighter	شخص یا چیزی که موجب مصیبت و بلا شود
red reg	چیزی که موجب خشم وبرانگیختگی گرد د یکجورزنگ در گندم
sportiveŠetc	خنده کن خنده وبازی کن
in conformity with	بر موجب
incurring	موجب
inducements	موجب
contributive	موجب
incurs	موجب
offeror	موجب
whereby	که به موجب ان
incurred	موجب
incur	موجب
occasions	موجب
origins	موجب
origin	موجب
causing	موجب
causes	موجب
contributory	موجب
cause	موجب
occasion	موجب
occasioning	موجب
occasioned	موجب
inducement	موجب
belly laugh	خنده از ته دل
laughs	خنده
laughed	خنده
laughing	خنده
laugh	خنده
irrision	خنده
laughter	خنده
bringing	موجب شدن
effectuate	موجب شدن
brings	موجب شدن
ill fated	موجب بدبختی
bring	موجب شدن
thorn	موجب ناراحتی
to bring forth	موجب شدن
scourger	موجب بلا
conducive	موجب شونده
give rise to	موجب شدن
thorns	موجب ناراحتی
like a red rag to the bull	موجب خشم
federal reserve system	سیستمی که به موجب ان
stumbling blocks	موجب لغزش
sperms	موجب ایجادچیزی
cuse of a	موجب وحشت
entail	موجب شدن
afford	موجب شدن
affording	موجب شدن
gratifying	موجب خوشنودی
afforded	موجب شدن
pleasing	موجب مسرت
entailed	موجب شدن
promibitive	موجب منع
affords	موجب شدن
stumbling block	موجب لغزش
entails	موجب شدن
sperm	موجب ایجادچیزی
entailing	موجب شدن
funnier	خنده دار
boisterous laughter	خنده بلند
fleer	خنده نیشدار
queerest	خل خنده دار
queerer	خل خنده دار
queer	خل خنده دار
tricksy	بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
to laugh away	با خنده گذراندن
howler	خنده اور
laughing stock	مایهی خنده
laughing	خنده اور
humorous	خنده اور
funny	خنده دار
snigger	خنده استهزاامیز
ludicrous	خنده اور
laughable	خنده دار
hilarious	خنده دار
funniest	خنده دار
gaff	خنده بلند
howlers	خنده اور
droll	خنده اور
laugher	خنده کننده
To burst with laughter.	از خنده غش کردن
laughed	صدای خنده
risibility	خنده داربودن
playfully	با خنده و بازی
laughs	صدای خنده
titters	خنده تو دزدیده
comics	خنده دار
grin	خنده نیشی
grinned	خنده نیشی
grinning	خنده نیشی
crack up <idiom>	از خنده ترکیدن
laugh down	با خنده از رو بردن
laugh away	با خنده گذراندن
laughingstock	مایه خنده
nicker	خنده کردن
comic	خنده دار
irrision	خنده استهزایی
laughter is infectious	خنده مسری
serio comic	هم خنده دار
laugh	صدای خنده
grins	خنده نیشی
A forced laugh.	خنده زورکی
ridiculous	خنده دار
farcical	خنده اور
sniggered	خنده استهزاامیز
sarcasm	زهر خنده
risible	خنده اور
sniggers	خنده استهزاامیز
titter	خنده تو دزدیده
tittered	خنده تو دزدیده
sniggering	خنده استهزاامیز
tittering	خنده تو دزدیده
lusory	بازی کن خنده کن
risible faculty	استعداد خنده
peristrephic	گرداننده موجب گردش
incentives	اتش افروز موجب
suspensor	موجب تعلیق نگاهدارنده
inotropic	موجب انقباض ماهیچه
evinced	موجب شدن برانگیختن
smoke screen	موجب تاریکی وابهام
ulcerative	موجب تولید زخم
evinces	موجب شدن برانگیختن
sidesplitting	موجب تشنج پهلوها
lactogenic	موجب ترشح شیر
evincing	موجب شدن برانگیختن
evince	موجب شدن برانگیختن
drawing card	موجب جلب توجه
resolutive	محلل موجب فسخ
hysterogenic	موجب اختناق رحمی
hysteroid	موجب اختناق رحمی
incentive	اتش افروز موجب
sufferance	سکوت موجب رضا
farces	نمایش خنده اور
laughing gas	گاز خنده اور
opera comique	نمایش خنده اور
mimes	نمایش خنده اور
mimed	نمایش خنده اور
derision	مایه خنده وتمسخر
miming	نمایش خنده اور
mime	نمایش خنده اور
giggled	با خنده افهار داشتن
laughably	بطور خنده دار
sardonic	وابسته به زهر خنده
sardonically	وابسته به زهر خنده
hysterically	بسیار خنده دار
hysterical	بسیار خنده دار
funnier	خنده اور عجیب
giggle	با خنده افهار داشتن
funny	خنده اور عجیب
giggles	با خنده افهار داشتن
giggling	با خنده افهار داشتن
gigs	شوخی خنده دار
gig	شوخی خنده دار
funniest	خنده اور عجیب
funnily	چنانکه خنده اورد
comedies	نمایش خنده دار
comedy	نمایش خنده دار
farce	نمایش خنده اور
to laugh down	با خنده خاموش کردن
to burst in to a laugh	زیر خنده زدن
to force a smile	خنده زورکی کردن
ridiculously	بطور خنده اور
to laugh away	با خنده واستهزا کردن
laughter is infectious	خنده همه را می گیرد
laugh off	با خنده دور کردن
keep a straight face	از خنده خودداری کردن
break into a laugh	زیر خنده زدن
cachinnate	در خنده افراط کردن
it provokes laughter	باعث خنده است
comic opera	نمایش خنده دار
it provokes laughter	خنده اور است
to set in a roar	از خنده روده برکردن
nitrogen monoxide	گاز خنده اور
intempestive laughter	خنده بیجا یا نا بهنگام
nitrous oxide	گاز خنده اور
to be on the grin	خنده نیشی کردن
raise a laugh	خنده راه انداختن
laughter	صدای خنده بلند
waggishly	بذله گو خنده دار
sidesplitting	روده براز خنده
waggish	بذله گو خنده دار
ridiculousness	خنده اور بودن
to roar with laughter <idiom>	از خنده روده بر شدن
rediculously	بطور خنده اور
to split one's sides	از خنده روده برشدن
to be convulsed with laughter	از خنده بخود پیچیدن
motivates	انگیختن موجب و سبب شدن
silert gives consent	خاموشی موجب رضا است
occasion	موجب شدن فراهم کردن
reductase	دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
suspensory	موجب تعویق بیضه بند
ignominious	موجب رسوایی ننگ اور
detractive	سبک کننده موجب کسرشان
occasions	موجب شدن فراهم کردن
haste makes waste	تعجیل موجب تعطیل است