Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
development cost
هزینه توسعه در تولیدمحصول
Other Matches
innovation theory
ارائه شد . برطبق این نظریه نوسانات تجاری و توسعه اقتصادی نتیجه نواوریهایی است که کارفرمایان اینده نگربمنظور کاهش هزینه ها وافزایش سود بکار میگیرند
enhancing
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced
در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
developments
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
development
رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping
مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
outreach
توسعه یافتن توسعه
lighterage
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
cost contract
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
extension
توسعه
developments
توسعه
development
توسعه
outspread
توسعه
enlarge
توسعه
enlarged
توسعه
enlarges
توسعه
stop go policy
توسعه
promotions
توسعه
promotion
توسعه
enlargements
توسعه
upgrowth
توسعه
enlarging
توسعه
amplification
توسعه
extensions
توسعه
enlargement
توسعه
increments
توسعه
spreads
توسعه
spread
توسعه
increment
توسعه
delelopment
توسعه
expansion
توسعه
pattern of development
الگوی توسعه
phasess of development
مراحل توسعه
regional development
توسعه ناحیهای
regional development
توسعه منطقهای
pole of development
قطب توسعه
anti development policy
سیاست ضد توسعه
extendable
توسعه پذیر
progation
توسعه تکثیر
path of expansion
مسیر توسعه
booms
توسعه یافتن
development plan
برنامه توسعه
monetary expansion
توسعه پولی
open out
توسعه دادن
to unfold
توسعه دادن
development bank
بانک توسعه
boom
توسعه عظیم
boom
توسعه یافتن
boomed
توسعه عظیم
boomed
توسعه یافتن
booming
توسعه عظیم
booming
توسعه یافتن
booms
توسعه عظیم
research and development
تحقیق و توسعه
underdeveloped
توسعه نیافته
rural development
توسعه روستائی
increased
توسعه دادن
increase
توسعه دادن
to open out
توسعه دادن
developement
توسعه دادن
expansionist
توسعه طلبی
expansionism
توسعه طلبی
under development
دردست توسعه
promote
توسعه دادن
promoted
توسعه دادن
promotes
توسعه دادن
promoting
توسعه دادن
underdevelopment
توسعه نیافتگی
uneven development
توسعه نامتوازن
expansive
متمایل به توسعه
increases
توسعه دادن
expansion
گسترش توسعه
enlarge
توسعه دادن
self development
توسعه نفس
enlarged
توسعه دادن
social development
توسعه اجتماعی
enlarges
توسعه دادن
enlarging
توسعه دادن
enrich
توسعه دادن
enriches
توسعه دادن
enriching
توسعه دادن
technical development
توسعه فنی
urban renewal
توسعه شهری
develop
توسعه دادن
expandability
قابلیت توسعه
development tools
ابزار توسعه
extensibility
توسعه پذیری
development time
زمان توسعه
increscent
زیادی توسعه
spread
توسعه دادن
exepandable
قابل توسعه
extensible
توسعه پذیر
develops
توسعه دادن
economic development
توسعه اقتصادی
cultural development
توسعه فرهنگی
expanse
بسط و توسعه
expanses
بسط و توسعه
spreads
توسعه دادن
historical development
توسعه تاریخی
extends
توسعه دادن
expanded , capacity
توسعه فرفیت
combat development
توسعه رزمی
development policy
سیاست توسعه
amplification
توسعه تقویت
extend
توسعه دادن
extending
توسعه دادن
expandsionism
توسعه طلبی
internal development
توسعه داخلی
export promotion
توسعه صادرات
regression
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته
increment
افزایش در حقوق توسعه
underdeveloped nations
ملل توسعه نیافته
to grow
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
software development
توسعه نرم افزاری
underdeveloped area
منطقه توسعه نیافته
well development
توسعه و شستشوی چاه
extended precision
دقت توسعه یافته
extendible
قابل توسعه کش دار
top down development
توسعه از بالا به پایین
developed contries
ممالک توسعه یافته
extended memory
حافظه توسعه یافته
extensible language
زبان توسعه پذیر
to develop
[into]
توسعه دادن وضعیت
[به]
microcomputer development system
سیستم توسعه ریزکامپیوتر
regress
برگشت
[به حالت کم توسعه]
outstretch
توسعه دادن بسط
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
step backwards
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
inextension
عدم امتداد یا توسعه
development system
سیستم توسعه یافته
step backwards
برگشت
[به حالت کم توسعه]
regression
برگشت
[به حالت کم توسعه]
developing countries
کشورهای در حال توسعه
desired rate of development
نرخ مطلوب توسعه
regress
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
development countries
کشورهای قابل توسعه
class improvement plan
طرح توسعه ناو
characteristics of underdevelopment
ویژگیهای توسعه نیافتگی
development planning
برنامه ریزی توسعه
program development tools
ابزار توسعه برنامه
pullulate
اغاز توسعه نهادن
research and development
تحقیق و توسعه یا بهبودوسایل
increments
افزایش در حقوق توسعه
develops
توسعه دادن اشکارکردن
to spread
[across]
[over]
توسعه یافتن
[سرتاسر]
develop
توسعه دادن اشکارکردن
organization for economic co opration
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
developments
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
enlarging
توسعه دادن وسیع کردن
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
expeditionary forces
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
expeditionary force
نیروی توسعه طلب و سرکوبگر
extended character set
مجمگعه کاراکترهای توسعه یافته
less developed countries
کشورهای کمتر توسعه یافته
enlarge
توسعه دادن وسیع کردن
big push theory of development
نظریه فشار شدید توسعه
enlarges
توسعه دادن وسیع کردن
expands
منبسط کردن توسعه دادن
to fill out
تکمیل کردن توسعه دادن
the developed world
جهان توسعه یافته
[پیشرفته]
threat study
بررسی توسعه تهدید دشمن
overdevelop
توسعه و عمران زیاد یافتن
expand
منبسط کردن توسعه دادن
enlarged
توسعه دادن وسیع کردن
development
توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
expanding
منبسط کردن توسعه دادن
extendeo core
حافظه چنبرهای توسعه یافته
contrast enhancement
توسعه تشخیص سایه روشن
extensible
منبسط شدنی توسعه پذیر
back blowing
عمل شستشو و توسعه چاه
field upgradable
سخت افزار قابل توسعه درمحل
eisa
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
project loans
قرضههای مربوط به انجام طرحهای توسعه
inward looking development policies
درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
extended industry standard architecture
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
extensive cultivation
توسعه همه جانبه کشت وکار
unicef (= united nations international
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
develops
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
researching
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
enlarged
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarges
توسعه دادن زیاد بحث کردن
developers
فاهر کننده عکس توسعه دهنده
develop
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
enlarging
توسعه دادن زیاد بحث کردن
research
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researched
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
researches
توسعه محصول جدید, کشفیات و فناوری
put up
<idiom>
توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
enlarge
توسعه دادن زیاد بحث کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com