English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
alternative cost هزینه جایگزین
Search result with all words
replacement cost هزینه جایگزین کردن چیزی
Other Matches
cost center قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
replacing جایگزین کردن
replace جایگزین کردن
replaces جایگزین کردن
locator جایگزین شونده
replaced جایگزین کردن
seat جایگزین ساختن
variants رمزهای جایگزین
seated جایگزین ساختن
alternate track شیار جایگزین
subs جایگزین کردن
sub جایگزین کردن
seats جایگزین ساختن
situated واقع در جایگزین
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
tabernacle مرقد جایگزین شدن
substitute قائم مقام جایگزین کردن
substituted قائم مقام جایگزین کردن
substituting قائم مقام جایگزین کردن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
substitution جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
replacement service سرویس جایگزین رفت و آمد [حمل و نقل]
vga مین کند و با SVGA جایگزین شده است
replacement bus service سرویس جایگزین رفت و آمد [حمل و نقل]
macro فرآیندی که فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جایگزین میشود
mos نیمههای اکسید آهن جایگزین . طرح و سافت مدار مجتماع
refan جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
binding time زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
thesauruses فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
thesaurus فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
Pentium Pro قوی ترین پردازنده موجود سافت Intel. که جایگزین Pentium میشود برای PCهای با کارایی بالا
NiCad نوعی باتری قابل شارژ در laptop که با باتری Nimh جایگزین شده است
literal چاپ خطا وقتی که حرفی با دیگری جایگزین شود و یا وقتی دو حرف منتقل شوند
dummy متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
superseding جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
superseded جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersede جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
supersedes جانشین شدن جایگزین چیز دیگری شدن
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
overlap سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
lexical analysis مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
unset جایگزین نشده جاانداخته نشده
fasts قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fast قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fasted قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
degauss پاک کردن داده از روی نوارمغناطیسی و جایگزین کردن داده جدید
search and replace خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
SDRAM قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
out goings هزینه
levy هزینه
mise هزینه
eight bit system کم هزینه
cost هزینه
outgo هزینه
disbursement هزینه
battels هزینه
total cost هزینه کل
at the expence of به هزینه
at someone expense به هزینه
overhead expenses به هزینه
overall cost هزینه کل
outgoings هزینه
levying هزینه
levies هزینه
levied هزینه
benefit cost analysis هزینه
light expense هزینه کم
charges هزینه
charge هزینه
goings-on هزینه ها
expense هزینه
outlay هزینه
expenditures هزینه ها
cost benefit ratio هزینه
tab هزینه
tabs هزینه
outlays هزینه
expenditure هزینه
voucher هزینه
tolling هزینه
toll هزینه
tolls هزینه
outgoing هزینه
cost expenditure هزینه
vouchers هزینه
incremental cost هزینه اضافی
indirect cost هزینه غیرمستقیم
initial expenses هزینه نخستین
job costing ارزیابی هزینه ها
household expenditure هزینه خانوار
income and expenditure درامد و هزینه
incremental cost هزینه نهائی
indirect materials هزینه موادغیرمستقیم
incremental cost هزینه نهایی
initial expenses هزینه ابتدائی
initial cost هزینه اولیه
joint costs هزینه مشترک
cost absoption هزینه موخر
cost of production هزینه تولید
cost of removal هزینه جابجایی
cost of reproduction هزینه بازسازی
cost push فشار هزینه
cost to entry هزینه ورود
cost variance نوسانات هزینه
costs of proceedings هزینه دادرسی
current expenditure هزینه جاری
decreasing cost هزینه نزولی
cost of distribution هزینه توزیع
cost of construction هزینه ساختمان
cost indexes شاخص هزینه
cost allocation تخصیص هزینه
cost allocation بخش هزینه
cost calculation براورد هزینه
cost category بخش هزینه
cost center مرکز هزینه زا
cost center تمرکز هزینه
cost curve منحنی هزینه
cost estimate براورد هزینه
cost function تابع هزینه
defrayal تحمل هزینه
historical costs هزینه واقعی
debit note سند هزینه
first cost هزینه اولیه
flow of expenditure جریان هزینه
flow of expenditure گردش هزینه
freight forwarder هزینه حمل
freight rate هزینه حمل
freightage هزینه حمل
grant in aid کمک هزینه
gross expenditure هزینه ناخالص
handing charge هزینه باربری
family expenditure هزینه خانوار
family expenditure هزینه خانواده
extra cost هزینه اضافی
differential cost هزینه نهایی
direct cost هزینه مستقیم
dockage هزینه اسکله
economic cost هزینه اقتصادی
energy expenditure هزینه انرژی
estimated cost هزینه براوردی
expenditure approach روش هزینه
expenditure credit اعتبار هزینه
explicit cost هزینه اشکار
external cost هزینه خارجی
historical costs هزینه اولیه
total variable cost هزینه متغیر کل
cost-effective هزینه کاه
costings کارآمد هزینه
costings هزینه کاه
social spending هزینه هایسرویسهایرفاهاجتماعی
minimum charge حداقل هزینه
total costs هزینه کلی
overall costs هزینه کلی
cost-effective کارآمد هزینه
with costs با هزینه دادرسی
wharfage هزینه لنگراندازی
travelling expense هزینه سفر
unit cost هزینه واحد
user cost هزینه استعمال
user cost هزینه استفاده
variable cost هزینه متغیر
wharfage هزینه باراندازی
total costs هزینه کامل
overall costs هزینه کامل
additional costs [expenses] هزینه نهایی
extra expenses هزینه نهایی
incremental cost هزینه نهایی
export tariff هزینه صادرات
import charge هزینه واردات
import tariff هزینه واردات
export duty هزینه صادرات
export charge هزینه صادرات
at the expense of recovery در هزینه های بازیابی
total fixed cost کل هزینه ثابت
labor cost هزینه کار
nominal cost هزینه اسمی
operating cost هزینه عملیاتی
opportunity cost هزینه فرصت
out of pocket expenses هزینه واقعی
outgo هزینه عزیمت
over head هزینه سربار
marketing cost هزینه بازاریابی
marginal cost هزینه نهائی
margin cost هزینه جنبی
least cost حداقل هزینه
living cost هزینه زندگی
living expenses هزینه زندگی
maintenance cost هزینه نگهداری
manufacturing cost هزینه ساخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com