English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (2 milliseconds)
English Persian
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
Other Matches
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
chopper هلی کوپتر
choppers هلی کوپتر
helipad فرودگاه هلی کوپتر
rotors ملخ هلی کوپتر
rotor ملخ هلی کوپتر
lift helicopter هلی کوپتر باری
black hawk هلی کوپتر سیکورسکی
compound helicopter هلی کوپتر مرکب
lightening bug ship هلی کوپتر نورافکن دار
helicopter team تیم سوار بر هلی کوپتر
scout helicopter هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
drone antisubmarine helicopter هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
sling load بار خارجی هلی کوپتر
heliports باند فرود و پرواز هلی کوپتر
heliport باند فرود و پرواز هلی کوپتر
landing strips باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
landing strip باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
picketing شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
lightening bug ship هلی کوپتر روشن کننده گشتی
smokey the bear وسیله تولید پرده دود در هلی کوپتر
composite squadron گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
dustoff وسیله تخلیه و حمل مجروحینی که روی هلی کوپتر نصب میشود
pioneer heliport فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
weaponed مسلح
ripe مسلح
armoured مسلح
riper مسلح
ripest مسلح
flattest مسلح
flat مسلح
reinforced مسلح
armor bearer مسلح
armed مسلح
mailed مسلح
in arms مسلح
mailed fist نیروی مسلح
reenforce مسلح کردن
cock مسلح کردن
weapons مسلح شده
cocks مسلح کردن
weapons مسلح کردن
weapon مسلح شده
weapon مسلح کردن
enarm مسلح کردن
ferroconcrete بتون مسلح
armored cable کابل مسلح
armed to the teeth کاملا` مسلح
armed peace صلح مسلح
armement مسلح کردن
armed mine مین مسلح
armed guard گارد مسلح
ice crete بتون مسلح
services نیروهای مسلح
armed ammunition مهمات مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
poised mine مین مسلح
privateer کشتی مسلح
heavily armed کاملا مسلح
activated mine مین مسلح
reinforced concrete بتن مسلح
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
arm مسلح کردن
equip مسلح کردن
equipping مسلح کردن
equips مسلح کردن
forcing مسلح کردن
forces مسلح کردن
force مسلح کردن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
to carry a weapon مسلح بودن
armed مسلح شده
banditry سرقت مسلح
armed forces نیروهای مسلح
bandit سارق مسلح
bandits سارق مسلح
reinforce مسلح کردن
reinforces مسلح کردن
ripe مسلح شدن
riper مسلح شدن
ripest مسلح شدن
cocking مسلح کردن
service component نیروی مسلح
reinforced coating اندود مسلح
reinforced coat اندود مسلح
unarmed غیر مسلح
to take up arms مسلح شدن
reinforced concrete بتون مسلح
arming مسلح شدن
arming مسلح کردن
gunship هلیکوپتر مسلح
up in arms مسلح واماده جنگ
delay arming مسلح کننده تاخیری
sword arm دست مسلح شمشیرباز
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
gun moll معشوقه دزد مسلح
forearm از پیش مسلح کردن
unarm غیر مسلح کردن
arming system سیستم مسلح کننده
deactivate غیر مسلح کردن
arming system دستگاه مسلح کننده
rearmament دوباره مسلح شدن
disarm غیر مسلح کردن
disarmed غیر مسلح کردن
disarms غیر مسلح کردن
actuate مسلح کردن مین
arming range برد مسلح شدن
arming delay تاخیر در مسلح شدن
armed mine مین مسلح شده
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
actuated mine مین مسلح شده
actuator دستگاه مسلح کننده
arming vane پروانه مسلح کننده
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
deactivates غیر مسلح کردن
deactivating غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
forearms از پیش مسلح کردن
disarmament غیر مسلح کردن
arming wire سیم مسلح کننده
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
joint مشترک بین نیروهای مسلح
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
fitted mine مین مسلح اماده به کار
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
donkey sonar ردیاب صوتی هلی کوپتر ردیاب صوتی
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
armor مسلح کردن زره پوش کردن
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
coaling bag گونی حمل بار هلی کوپتر گونی حمل بار
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com