English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
yerk هل دادن شکاف برداشتن
Other Matches
cracks شکاف برداشتن
crack شکاف برداشتن
crack شکاف برداشتن ترکیدن
cracks شکاف برداشتن ترکیدن
slash چاک دادن شکاف دادن
slashes چاک دادن شکاف دادن
incise چاک دادن شکاف دادن
slashed چاک دادن شکاف دادن
incised چاک دادن شکاف دادن
incises چاک دادن شکاف دادن
notch شکاف دادن
notches شکاف دادن
nicks شکاف دادن بریدگی
nick شکاف دادن بریدگی
nicking شکاف دادن بریدگی
nicked شکاف دادن بریدگی
chap انتخاب کردن شکاف دادن
shear شکاف دادن قیچی کردن
cap سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
capped سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
gill slit شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
sampled نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
takes برداشتن
take برداشتن
lifting برداشتن
remove برداشتن
deleted برداشتن
delete برداشتن
glom برداشتن
remove از جا برداشتن
flaw مو برداشتن
lifts برداشتن
lifted برداشتن
to take up برداشتن
ingether برداشتن
removes برداشتن
moistening نم برداشتن
flaws مو برداشتن
deletes برداشتن
pickup برداشتن
removes از جا برداشتن
countertrace برداشتن از
includes در برداشتن
ingather برداشتن
lift برداشتن
take up برداشتن
include در برداشتن
to pull off برداشتن
removing از جا برداشتن
removing برداشتن
pick up برداشتن
to pick up برداشتن
sublate برداشتن
to mop up برداشتن
to run away with برداشتن
deleting برداشتن
to take off برداشتن بردن
to receive a wound زخم برداشتن
heave خیز برداشتن
run away with برداشتن و در رفتن
to take the photograph of عکس برداشتن از
heaved خیز برداشتن
resign دست برداشتن
eliding ازاخر برداشتن
transcribe رونوشت برداشتن
removes برداشتن مهر
clearance برداشتن مانع
transcribes رونوشت برداشتن
transcribing رونوشت برداشتن
demountable قابل برداشتن
unhood سرپوش برداشتن از
uncap سر پوش برداشتن از
give up دست برداشتن از
to fly to arms سلاح برداشتن
twisting تاب برداشتن
twist تاب برداشتن
to d. the cloth رومیزی را برداشتن
dequeue برداشتن اقلام یک صف
maps نقشه برداشتن از
unmasking نقاب برداشتن از
unmasked نقاب برداشتن از
map نقشه برداشتن از
desist دست برداشتن
cease دست برداشتن
warps تاب برداشتن
transcribed رونوشت برداشتن
unveils حجاب برداشتن
unmask نقاب برداشتن از
unveiling حجاب برداشتن
unveiled حجاب برداشتن
unveil حجاب برداشتن
unmasks نقاب برداشتن از
ingether خرمن برداشتن
snap up تند برداشتن
elided ازاخر برداشتن
elide ازاخر برداشتن
polls نمونه برداشتن
polled نمونه برداشتن
to carry arms سلاح برداشتن
poll نمونه برداشتن
to sweep away ازمیان برداشتن
warp تاب برداشتن
warped تاب برداشتن
feet پاچنگال برداشتن
remove برداشتن مهر
twists تاب برداشتن
shuffle off به عجله برداشتن
surmount ازمیان برداشتن
picturize فیلم برداشتن از
make a copy of رونوشت برداشتن
decodes برداشتن رمز
decoded برداشتن رمز
flaw ترک برداشتن
decode برداشتن رمز
emarginate برداشتن حاشیه از
flaws ترک برداشتن
machines براده برداشتن
spoons با قاشق برداشتن
break step غلط پا برداشتن
stepping گام برداشتن
surmounted ازمیان برداشتن
step قدم برداشتن
gait گام برداشتن
surmounts ازمیان برداشتن
to have one's p taken عکس برداشتن
step گام برداشتن
stepping قدم برداشتن
uncap کلاه از سر برداشتن
to break step غلط پا برداشتن
elides ازاخر برداشتن
to come at a bound <idiom> خیز برداشتن
machined براده برداشتن
surmounting ازمیان برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . ازمیان برداشتن
removing برداشتن مهر
list سیاهه برداشتن
remove slag سرباره را برداشتن
spoon با قاشق برداشتن
spooning با قاشق برداشتن
spooned با قاشق برداشتن
machine براده برداشتن
off take rudder سکان برداشتن
reduces تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
fracture شکاف
slits شکاف
fractured شکاف
chap شکاف
nicked شکاف
chine شکاف
breaks شکاف
buttress شکاف
break شکاف
buttressed شکاف
cloot شکاف سم
slithering شکاف
suture شکاف
cleft palates شکاف سق
incisure شکاف
nicks شکاف
cleft palate شکاف سق
seam شکاف
nicking شکاف
seams شکاف
slit شکاف
t slot شکاف " T "
head slot شکاف هد
slithered شکاف
slashes شکاف
interstice شکاف
notches شکاف
notch شکاف
fisure شکاف
eye شکاف
slither شکاف
slithers شکاف
fraction شکاف
fractions شکاف
eying شکاف
eyes شکاف
rake شکاف
rakes شکاف
raking شکاف
eyeing شکاف
tear شکاف
slashed شکاف
slash شکاف
chinks شکاف
chinking شکاف
crack شکاف
chinked شکاف
chink شکاف
slotting شکاف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com