English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English Persian
coordinate هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
Other Matches
synchronize هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronizes هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised هماهنگ کردن هماهنگ شدن
orchestrated هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fire coordination هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
orchestrate هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
harmonize هماهنگ کردن
harmonizing هماهنگ کردن
harmonizes هماهنگ کردن
harmonises هماهنگ کردن
harmonised هماهنگ کردن
harmonized هماهنگ کردن
harmonising هماهنگ کردن
coordinate متناسب یا هماهنگ کردن
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
synchronizes همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
orienting توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orient توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
coordinated procurement عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
harmonizing هم اهنگ کردن
harmonizes هم اهنگ کردن
attune هم اهنگ کردن
harmonized هم اهنگ کردن
harmonises هم اهنگ کردن
harmonising هم اهنگ کردن
harmonize هم اهنگ کردن
harmonised هم اهنگ کردن
melodize خوش اهنگ کردن
jig با اهنگ تندرقص کردن
jigs با اهنگ تندرقص کردن
harmonises موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonizes موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonised موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonising موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonize موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonized موافق کردن هم اهنگ شدن
harmonizing موافق کردن هم اهنگ شدن
coordination تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
ground bass اهنگ بم مختصری که میان اهنگ ملودی و هارمونی تکرارشود
flight coordination هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
cadenza اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
cadenzas اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
e c e کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
synchronous هماهنگ
coordinated هماهنگ
consonants هماهنگ
harmonious هماهنگ
harmonic هماهنگ
monotone هماهنگ
consonant هماهنگ
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
subharmonic هماهنگ فرعی
coordinate هماهنگ ساختن
harmonic wave موج هماهنگ
cooperating bishop دو فیل هماهنگ
harmonic vibration ارتعاش هماهنگ
coordinator هماهنگ کننده
harmonic هماهنگ همساز
harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ
proportional متقابل یا هماهنگ
harmonic motion حرکت هماهنگ
coordination هماهنگ سازی
sequencer شیر هماهنگ
damped harmonic motion حرکت هماهنگ میرا
synchronizing mechanism ساز و کار هماهنگ
autosyn هماهنگ کننده خودکار
damped harmonic oscillator نوسانگر هماهنگ میرا
coordinating authority مقام هماهنگ کننده
creeping attack تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
executive area ناحیه هماهنگ ساز
simple harmonic motion حرکت هماهنگ ساده
sequence valve شیر هماهنگ کننده
fire support coordinator هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
monotone صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
concrescent دارای رشد مشترک یا هماهنگ
screen coordinator هماهنگ کنند پوشش دریایی
bsc SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
compatability قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
area coordination group گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
proportional clothing لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
cim استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
pseudostereo ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
coordinated illumination روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
inharmonious بی اهنگ
intonations اهنگ
tunes اهنگ
unisonous هم اهنگ
unisonant هم اهنگ
unisonal هم اهنگ
tune اهنگ
rate اهنگ
immelodious بی اهنگ
rates اهنگ
inharmonic بی اهنگ
music اهنگ
cradle roof اهنگ
symphony orchestra هم اهنگ
symphony orchestras هم اهنگ
in unison با یک اهنگ
homophonic هم اهنگ
intonation اهنگ
consonants هم اهنگ
sonance اهنگ
cadence اهنگ
cadences اهنگ
setting اهنگ
tonicity اهنگ
toom :اهنگ
settings اهنگ
tones اهنگ
monodic یک اهنگ
equisonant هم اهنگ
tonality اهنگ
symphonic هم اهنگ
tonelessly بی اهنگ
barrel vault اهنگ
toneless بی اهنگ
consonant هم اهنگ
tuneless بی اهنگ
cadency اهنگ
tone اهنگ
concordant هم اهنگ
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
cadence اهنگ قدم
tunable خوش اهنگ
symphonist اهنگ ساز
tone control پیچ اهنگ
cadences اهنگ قدم
exponential rate اهنگ نمایی
base rates اهنگ پایه
personal tempo اهنگ فردی
personal pace اهنگ فردی
compositors اهنگ ساز
tuneable خوش اهنگ
tunably خوش اهنگ
compositor اهنگ ساز
composers اهنگ ساز
composer اهنگ ساز
expansion rate اهنگ انبساط
peanoforte اهنگ ملایم
base rate اهنگ پایه
melodies اهنگ شیرین
melody اهنگ شیرین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com