Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
English
Persian
correlate
همبستگی داشتن
correlates
همبستگی داشتن
correlating
همبستگی داشتن
Search result with all words
correlate
وابسته همبستگی داشتن
correlates
وابسته همبستگی داشتن
correlating
وابسته همبستگی داشتن
Other Matches
sodality
همبستگی
interdependence
همبستگی
togetherness
همبستگی
solidarity
همبستگی
correlation
همبستگی
correlation matrix
ماتریس همبستگی
pearsonian correlation
همبستگی پیرسون
angular correlation
همبستگی زاویهای
correlation ratio
بهر همبستگی
correlation time
زمان همبستگی
partial correlation
همبستگی سهمی
negative correlation
همبستگی معکوس
negative correlation
همبستگی منفی
correlogram
همبستگی نگاشت
biological correlation
همبستگی زیستی
intercorrelation
همبستگی متقابل
integeration
تمامیت همبستگی
product moment correlation
همبستگی گشتاوری
biserial correlation
همبستگی دو رشتهای
rbis
همبستگی دو رشتهای
correlation energy
انرژی همبستگی
linear correlation
همبستگی خطی
index of correlation
شاخص همبستگی
correlation ratio
نسبت همبستگی
foot rule correlation
همبستگی سر انگشتی
economic integration
همبستگی اقتصادی
multiple correlation
همبستگی چندگانه
autocorrelation
خود همبستگی
triserial correlation
همبستگی سه رشتهای
spurious correlation
همبستگی کاذب
tetrachoric correlation
همبستگی چهارخانه
partial correlation
همبستگی جزئی
canonical correlation
همبستگی بندادی
coaxial graphical correlation
همبستگی نموداری
correlation coefficient
ضریب همبستگی
coefficient of correlation
ضریب همبستگی
correlation curve
منحنی همبستگی
simple correlation
همبستگی ساده
part correlation
همبستگی پارهای
correlation factor
ضریب همبستگی
solidarity
همکاری همبستگی
positive correlation
همبستگی مثبت
rand correlation
همبستگی رتبهای
rank correlation
همبستگی رتبهای
ratio correlation
همبستگی نسبتی
correlation diagram
نمودار همبستگی
adhesion
همبستگی توافق
serial correlation
همبستگی دوری
serial correlation
همبستگی پیاپی
coefficient of multiple correlation
ضریب همبستگی چندگانه
equation of continuity
معادله همبستگی جریان
coeffecient of autocorrelation
ضریب خود همبستگی
correlation analysis
تجزیه و تحلیل همبستگی
index of multiple correlation
شاخص همبستگی چندگانه
canonical correlation
همبستگی دو سویه چندمتغیری
multiple correlation
همبستگی چند متغیری
rpbis
همبستگی دو رشتهای نقطهای
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
point biserial correlation
همبستگی دو رشتهای نقطهای
rt
ضریب همبستگی چهارخانه
correlation measurement
اندازه گیری همبستگی
nonlinear correlation
همبستگی غیر خطی
spearman rank correlation coefficient
ضریب همبستگی رتبهای اسپیرمن
intercorrelation
همبستگی بین چند متغیر
kendall's rank correlation method
روش همبستگی رتبهای کندال
ASEAN
مخفف همبستگی ملل جنوب شرقی آسیا
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
silver cord
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
pan american union
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
bear
داشتن
to hold
داشتن
relieves
داشتن
to have
داشتن
to have possession of
داشتن
possesses
داشتن
intercommon
داشتن
owns
داشتن
owning
داشتن
owned
داشتن
to be feverish
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to have f.
تب داشتن
possess
داشتن
possessing
داشتن
relieve
داشتن
relieving
داشتن
own
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
bear
در بر داشتن
bears
در بر داشتن
wanted
کم داشتن
to hold a meeting
داشتن
bears
داشتن
to possess
داشتن
doubt
شک داشتن
want
کم داشتن
doubting
شک داشتن
redolence
بو داشتن
doubts
شک داشتن
have
داشتن
having
داشتن
to go hot
تب داشتن
lackvt
کم داشتن
lacked
کم داشتن
lack
کم داشتن
doubted
شک داشتن
lacks
کم داشتن
imply
دلالت داشتن
contradicts
تناقض داشتن با
tolerated
طاقت داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
scoots
سرعت داشتن
contradict
تناقض داشتن با
to be in contact
تماس داشتن
hungered
اشتیاق داشتن
implies
دلالت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
to be in demand
طالب داشتن
to bear a grudge
لج یاکینه داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
implying
دلالت داشتن
tolerating
طاقت داشتن
to be in debt
بدهی داشتن
to be in arrear
پس افت داشتن
hungering
اشتیاق داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
to be in a state of a
بیم داشتن
to be in rapport
تماس داشتن
scruple
وسواس داشتن
confides
اعتماد داشتن به
see after
توجه داشتن به
contests
اعتراض داشتن بر
contesting
اعتراض داشتن بر
overlaps
اصطکاک داشتن
contested
اعتراض داشتن بر
contest
اعتراض داشتن بر
scruple
تردید داشتن
schismatize
شقاق داشتن
overlapped
اصطکاک داشتن
receive of
سهم داشتن از
reck
پروا داشتن
reck
بیم داشتن
reck
باک داشتن
repugn
تناقض داشتن
resile
انعطاف داشتن
retroact
واکنش داشتن
overlapped
اشتراک داشتن
overlaps
اشتراک داشتن
values
گرامی داشتن
valuing
گرامی داشتن
hunger
اشتیاق داشتن
to be afraid
بیم داشتن
hears
خبر داشتن
hear
خبر داشتن
abominating
تنفر داشتن
abominates
تنفر داشتن
abominated
تنفر داشتن
value
گرامی داشتن
recoils
واکنش داشتن بر
adjudge
مقرر داشتن
shimmey
تاب داشتن
vary
فرق داشتن
shimmey
لرزش داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com