Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (15 milliseconds)
English
Persian
attend
همراه بودن
attending
همراه بودن
attends
همراه بودن
accompanied
همراه بودن
accompanies
همراه بودن
accompany
همراه بودن
Search result with all words
to keep company with
همراه بودن با
Other Matches
attribute
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
peer to peer network
شبکه همراه به همراه
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
acologte
همراه
participants
همراه
along
همراه
mid
همراه با
participant
همراه
non concurrent
نا همراه
company
همراه
to fight with the enemy
همراه = با
accompanied by
همراه
bundled
همراه
comrades
همراه
comrade
همراه
accompanying
همراه
attendant
همراه
attendants
همراه
mid-
همراه با
on
همراه
in company with
همراه
secondary planet
همراه
companies
همراه
concomitant
همراه
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
convoy
همراه رفتن
bon voyage
خدا به همراه
indiental music
موزیک همراه
escort
همراه بدرقه
escorted
همراه بدرقه
door bundle
بار همراه
to go along
همراه شدن
to come along
همراه امدن
come along with me
همراه من بیائید
accompanying supplies
تدارکات همراه
associated sound
صدای همراه
accompanying sound
صدای همراه
accompanying fire
اتش همراه
accompanying cargo
بار همراه
accompanier
همراه مصاحب
unaccompanied
بدون همراه
compeer
قرین همراه
to accompany
همراه شدن
accommpanying element
عنصر همراه
convoys
همراه رفتن
go along
همراه رفتن
fraught
دارا همراه
unbundled
غیر همراه
spasmodic
همراه با انقباضات
spasmodically
همراه با انقباضات
on one's coat-tails
<idiom>
همراه کس دیگر
companion
همراه همدم
escorts
همراه بدرقه
Accompanied by. Together with .
به اتفاق (همراه )
good luck to you
خدا به همراه
escorting
همراه بدرقه
sick headache
سردرد همراه با
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
wave off
فرود همراه با سایش
ice storm
طوفان همراه باتگرگ
corps artillery
توپخانه همراه سپاه
attendants
همراه نگهبان کشیک
bundled software
نرم افزار همراه
Bring your friend along.
دوستت را همراه بیاور
attendant
همراه نگهبان کشیک
savate
بوکس همراه با لگد
japko chagi
ضربه پا همراه گرفتن پا
kick boxing
بوکس همراه با لگد
bitumen macadam
سنگریزی همراه با قیر
to accompany
همراه کسی رفتن
to go along
همراه کسی رفتن
participative
انبازی کننده همراه
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
typhoons
توفان همراه با باران
typhoon
توفان همراه با باران
herewith
همراه این نامه
amaurotic idiocy
کانایی همراه با نابینایی
to carry a watch
ساعت همراه داشتن
door bundle
بار پرتابی همراه با چترباز
RIFF
ماده بزرگ همراه ID RIFF.
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
company
گروهان همراه کسی رفتن
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
thunderstorms
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
companies
گروهان همراه کسی رفتن
grand mal
صرع همراه با تشنج وغش
thunderstorm
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thundershower
رگبار همراه با رعد وبرق
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
to bid a persong
به کسی خدابه همراه گفتن
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
to call on the cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
aerial cartwheel
مارپیچ همراه با پرش وچرخش
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
to cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
validity of the credit
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
belongs
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
look out
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
to be in a habit
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
To be on top of ones job .
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
knobstick
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
rear takedown with outside singleleg byl
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
real number
عددی که با بخش کسری همراه است .
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
oxidative phosphorylation
فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
subscripted variable
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
multidimensional
تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
ballet
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
sobbing
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
oratorios
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorio
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
sob
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
ballets
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
sobbed
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobs
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
coloraturas
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
coloratura
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
callithump
رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
desk
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
cantatas
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
milk leg
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
desks
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
fortis
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
do
[verb]
روی
[فعلی که همراه می آید]
تکیه میکند
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
conditorium
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
conditivum
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
cantata
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
repeating key
روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
slapstick
نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
blizzard
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
squire of dames
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
blizzards
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
users
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
bundled software
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
monitored
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
discord
ناجور بودن ناسازگار بودن
slouch
خمیده بودن اویخته بودن
slouched
خمیده بودن اویخته بودن
governed
نافذ بودن نافر بودن بر
abut
مماس بودن مجاور بودن
consisted
شامل بودن عبارت بودن از
stravage
سرگردان بودن بی هدف بودن
slouches
خمیده بودن اویخته بودن
slouching
خمیده بودن اویخته بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com