English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (12 milliseconds)
English Persian
synchronizing همزمان سازی
synchronization همزمان سازی
Search result with all words
synchronizing limiter لامپ مراقب همزمان سازی
synchronizing pulses ضربههای همزمان سازی
synchronizing separator جداکننده همزمان سازی
Other Matches
processor به صورت همزمان همزمان کار کند
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
parallels همزمان
synchronic همزمان
contemporaries همزمان
contemporary همزمان
parallelled همزمان
paralleled همزمان
synchronizer همزمان گر
simultaneous همزمان
parallel همزمان
paralleling همزمان
synchronous همزمان
parallelling همزمان
proportional همزمان
concurrent همزمان
simultaneously همزمان
coincidentally همزمان
isochronous همزمان
isochrone همزمان
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
synchronous vibrator لرزه گر همزمان
synchronous device دستگاه همزمان
synchronous transmission مخابره همزمان
synchronous admittance گذرایی همزمان
synchroscope همزمان نما
synchronous phase advance خازن همزمان
synchronous generator مولد همزمان
concurrent تقریباگ همزمان
concentred elimination حذف همزمان
synchronized sweep روبش همزمان
concurrent همرو همزمان
synchronous transmission انتقال همزمان
synchronous communication ارتباط همزمان
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
synchronous impedance ناگذرایی همزمان
synchronous machine ماشین همزمان
concentred exchange تبادل همزمان
concentred reaction واکنش همزمان
concurrent execution اجرای همزمان
synchronous condenser خازن همزمان
synchronous network شبکه همزمان
synchronous operation عملیات همزمان
concurrent operation عملکرد همزمان
concurrent processing پردازش همزمان
simultaneous processing پردازش همزمان
concurrent reinforcement تقویت همزمان
concurrent training اموزش همزمان
synchronous reactance راکتانس همزمان
concurrent validity اعتبار همزمان
concurrent variation تغییر همزمان
synchronous speed سرعت همزمان
concurrently اجرای همزمان
synchronic همگاه همزمان
synchronising همزمان کردن
synchronize همزمان کردن
synchronizes همزمان کردن
simultaneous extinction خاموشی همزمان
selsyn موتور همزمان
simultaneity همزمانی همزمان
synchronises همزمان کردن
synchrinized همزمان بودن
syncheronous communications مخابره همزمان
coincide همزمان بودن
coincided همزمان بودن
synchronous motor موتور همزمان
coincides همزمان بودن
coinciding همزمان بودن
synchronised همزمان کردن
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
parallelling که همزمان ارسال شود
paralleling که همزمان ارسال می شوند
coincident penalty پنالتی همزمان دو تیم
paralleling که همزمان ارسال شود
full duplex پروتکل دوسوی همزمان
two way simultaneous operation عملکرد همزمان دو طرفه
synchronizing torque گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing signal پیام همزمان ساز
paralleled که همزمان ارسال می شوند
paralleled که همزمان ارسال شود
volley fire پرتاب همزمان گلوله ها با هم
held ball گرفتن همزمان توپ
parallel که همزمان ارسال می شوند
acoustic synchronizer همزمان ساز صوتی
parallelling که همزمان ارسال می شوند
synchronizer دستگاه همزمان کننده
parallelled که همزمان ارسال شود
simultaneous color television تلویزیون رنگی همزمان
concurrent program execution اجرای همزمان برنامه
concurrent programming برنامه نویسی همزمان
simultaneous input/output ورودی و خروجی همزمان
parallels که همزمان ارسال می شوند
binary synchronous communication ارتباطات همزمان دودویی
compatability قابلیت کار همزمان
parallels که همزمان ارسال شود
parallel که همزمان ارسال شود
horizontal synchronizing همزمان ساز افقی
parallelled که همزمان ارسال می شوند
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
duplex ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex ارسال داده در دو جهت همزمان
simultaneous باهم واقع شونده همزمان
bisync synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
duplexes ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
overlap processing اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
synchronised همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronises همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronize همزمان شدن با هم مطابق کردن
burst پیام همزمان ساز رنگ
bursts پیام همزمان ساز رنگ
color sync signal پیام همزمان ساز رنگ
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronize همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
simultaneous آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
synchronizes همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
petri nets مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
multiple foul خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
doubled گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
operand عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
immediate عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
synchronises همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandem وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
doubled up گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
tandems وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
simultaneous دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
multitasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
interleaving به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
paralleling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
pseudostereo ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
simultaneous ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
parallels که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
coresident دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
sdlc Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
isochronal همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Glasgow School [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
parallel کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
coordination سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
paralleling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternates که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
duplexes مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
parallelling کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
deal قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
parallels کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
mac کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
parallelled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
deals قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
macs کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
arithmetic عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
paralleled کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
duplex مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
chord keying عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
concurrent jurisdiction رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
parallel تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
vectors پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
parallelled تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
packages توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
multitasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
paralleling تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
packaged توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
parallels تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
pack توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com