English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English Persian
similar همسان همانند
homological همسان همانند
Other Matches
consistent همسان
similar <adj.> همسان
uniform همسان
uniforms همسان
homologous همسان
standard همسان
standards همسان
alike <adj.> همسان
akin <adj.> همسان
coherent همسان
like <adj.> همسان
related <adj.> همسان
isotope همسان
isotopes همسان
identify همسان ساختن
homeopathy همسان درمانی
identifying همسان ساختن
homoeopathy [British] همسان درمانی
identified همسان ساختن
identifies همسان ساختن
sister ship کشتی همسان
This compares to ... همانند آن ...
resembling <adj.> همانند
similiar همانند
like <adj.> همانند
homologous همانند
alike همانند
related <adj.> همانند
similar همانند
akin <adj.> همانند
alike <adj.> همانند
similar <adj.> همانند
equal همانند
identical همانند
equaled همانند
equaling همانند
equals همانند
equalled همانند
equalling همانند
homographs واژههای همسان نوشت
metamers رنگهای همسان نما
homologize همسان شدن یا کردن
to look like همانند بودن
liked نظیر همانند
like نظیر همانند
simulations همانند سازی
identic notes یادداشتهای همانند
of kin نزدیک همانند
likes نظیر همانند
simulation همانند سازی
group identification همانند سازی گروهی
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
assimilating تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated تلفیق کردن همانند ساختن
donnish وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
assimilate تلفیق کردن همانند ساختن
edges سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
edge سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
locks همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
frost and kindred phenomena یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
monarchical وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
autogenesis ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
asynchronous مداری که به کامپیوتر اجازه میدهد که دادههای سریال را به کمک دستیابی غیر همسان دریافت و ارسال کند
ethernet نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
lasers هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
laser هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
queueing روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queues روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com