English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
farrow همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowed همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrowing همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
farrows همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
Other Matches
gyle مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
trafficked نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffic نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
traffics نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficking نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
brood کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
broods کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
brooded کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند جوجههای یک وهله جوجه کشی
applet برنامه هایی که از Panel Contral آغاز می شوند
divides پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
divide پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
cycle تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
desktop نشانه هایی که روی صفحه کار نمایش داده می شوند
cycles تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycled تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
storage فضای موقت حافظه برای داده هایی که در حال حاضر پردازش می شوند
suite of programs 1-گروه برنامه هایی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند. 2-تعداد برنامههای یک کار مشخص
lengths تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
length تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود
language زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
languages زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند
distributes سیستمی که از فایل هایی که در بیش از یک محل ذخیره شده اند استفاده میکند که یک در نقط ه مرکزی پردازش می شوند
AppleTalk پروتکل هایی که برای ارتباط بین ایستگاههای کاری و سرورها در کامپیوترهای شبکه Macintosh Apple استفاده می شوند
distribute سیستمی که از فایل هایی که در بیش از یک محل ذخیره شده اند استفاده میکند که یک در نقط ه مرکزی پردازش می شوند
distributing سیستمی که از فایل هایی که در بیش از یک محل ذخیره شده اند استفاده میکند که یک در نقط ه مرکزی پردازش می شوند
Startup folder پرونده خاص در دیسک سخت که حاوی برنامه هایی است که خودکار اجرا می شوند وقتی که کار ویندوز را آغاز میکند
ULA قطعهای که حاوی تعداد مدار منط قی جدا و دروازه هایی که سپس توسط مشتری وصل می شوند تا تابع مورد نظررا انجام دهند
L cache فضای کوچک RAM ایستای سریع روی قطعه پردازنده که داده هایی که اغلب استفاده می شوند را برای افشزایش سرعت پردازش ذخیره میکند
sealed orders پاکات لاک و مهر شده دستورالعمل هایی که لاک ومهر شده ارسال می شوند
compacts دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compact دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacted دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compacting دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
filing 1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
shifted جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
lisps یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisping یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisped یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
lisp یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که اصولا" برای پردازش داده هایی است که شامل لیست هایی می باشند
optical فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
vat dyeing رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
parous زاییده
sextipara زن شش شکم زاییده
conception زاییده افکار
concept زاییده افکار
parous بچه زاییده
idea زاییده افکار
brainchild زاییده افکار
born زاییده شده
internal conception زاییده افکار
biogenic زیست زاییده
to s e the light زاییده شدن
newborn تازه زاییده شده
multipara زن چند شکم زاییده
multiparous چند شکم زاییده
still born مرده زاییده شده
natimortality امار مرده زاییده شدگان
sequential داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
overlay بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
new born زاییده شده تازه تولد یافته
afterborn زاییده شده پس ازمرگ پدر بعدی
rock scorpion کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
activities روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
routinely توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routines توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routine توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
stacks ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
detecting سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
ended حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
detects سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
end حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
rool crush اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
at one blow در یک وهله
at one cast در یک وهله
instances وهله
occasioned وهله
occasioning وهله
occasions وهله
instance وهله
occasion وهله
on one occasion در یک وهله
onset وهله
reprise وهله
saturated colour که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
VDU ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDUs ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
places وهله مرتبه
stages پایه وهله
place وهله مرتبه
at the first blush در نخستین وهله
at the first onset در نخستین وهله
stage پایه وهله
at first hand در وهله نخست
heats اشتیاق وهله
heat اشتیاق وهله
in the last resort دراخرین وهله
placing وهله مرتبه
on several occasions در چندین وهله
at first blush در وهله نخست
at first push در نخستین وهله
at one scoop بیک وهله
one track فقط در یک وهله
lifting یک وهله بلندکردن بار
from the very f. ازهمان وهله نخست
at the earliest p moment در نخستین وهله امکان
lift یک وهله بلندکردن بار
on the first occasion در نخستین وهله یا فرصت
lifts یک وهله بلندکردن بار
lifted یک وهله بلندکردن بار
pressrun یک دوره یا یک وهله کارماشین چاپ
litter نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
littered نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
littering نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
litters نوزادانی که جانوری در یک وهله میزاید
diphthongize تلفظ کردن دو صدای جداگانه در یک وهله
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
polyestrous دارای بیش از یک وهله جفت گیری درسال
polyoestrous دارای بیش ازیک وهله جفت گیری در سال
in an instant دریک ان
derrick دریک
derricks دریک
polytonal وابسته به استفاده ازچند کلید یا چند لحن موسیقی در یک وهله
bubble sort روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
standing derrick دریک ثابت
sedentary مقیم دریک جا
in an instant دریک لحظه
on a par دریک تراز
swinging derrick دریک گردان
on one occasion دریک موقع
en bloc دریک بلوک
row 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rowed 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
rows 1-خط حروف چاپ شده یا نمایش داده شده . 2- خط افقی در کارت پانچ , اعداد در ردیفها نمایش داده می شوند و نه در ستونها. هر ورودی با یک ردیف نقط ه جدا می شوند
beside دریک طرف بعلاوه
somewheres یک جایی دریک محلی
somewhere یک جایی دریک محلی
partly نسبتا دریک جزء
aline دریک رشته قراردادن
pitcherful انچه دریک سبوجابگیرد
out of step <idiom> دریک گام نبودن
rub elbows/shoulders <idiom> دریک سطح بودن
run in the family/blood <idiom> دریک سطح بودن
capful انچه دریک کلاه جابگیرد
batch مقدار نان دریک پخت
colocate دریک مکان قرار دادن
textbook کتاب اصلی دریک موضوع
textbooks کتاب اصلی دریک موضوع
coincided دریک زمان اتفاق افتادن
coincide دریک زمان اتفاق افتادن
collinear دریک خط مستقیم واقع شونده
coincides دریک زمان اتفاق افتادن
chorus girl زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
chorus girls زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
coincident واقع شونده دریک وقت
batches مقدار نان دریک پخت
cartful انچه دریک گاری جا بگیرد
coinciding دریک زمان اتفاق افتادن
fascia plate تابلوی مقابل دریک وسیله
aligns دریک ردیف قرار گرفتن
have one's ass in a sling <idiom> دریک وضع نا مساعد بودن
polynya منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
pent up دریک جا نگاه داشته شده
aligning دریک ردیف قرار گرفتن
aligned دریک ردیف قرار گرفتن
text book کتاب اصلی دریک موضوع
ledger bait که دریک جا روی نگاه دارند
in a crack دریک چشم بهم زدن
align دریک ردیف قرار گرفتن
polynia منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
easy does it <idiom> دریک چشم بهم زدن
concurrent دریک وقت واقع شونده موافق
pointsman عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
hinge joint مفصلی که دریک سطح حرکت کند
gigahertz فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
docking ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
palmful انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
broadsides توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadside توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
play footsie <idiom> باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
bicipital تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
ice time مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
coextensive باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com