Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
all-rounder
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
Other Matches
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
multifunction
صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
fundamentals
مهارتهای اصولی
manual skills
مهارتهای دستی
fine motor skills
مهارتهای حرکتی فریف
gross motor skills
مهارتهای حرکتی درشت
iowa tests of basic skills
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
association for computing machinery
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
diverse
متنوع
varied
متنوع
variegation
متنوع
varietal
متنوع
variorum
متنوع
variegated
متنوع
wide-ranging
متنوع - گوناگون
miscellaneously
بطور متنوع
manifold
متنوع کردن
omnifarious
متنوع رنگارنگ
diversified
متنوع کردن
diversifying
متنوع کردن
variegator
متنوع کننده
diversify
متنوع کردن
vaudeville
نمایش متنوع
invariant
غیر متنوع
diversifies
متنوع کردن
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
versatile
متحرک متنوع و مختلط
vary
متنوع ساختن تنوع دادن به
varies
متنوع ساختن تنوع دادن به
smorgasbord
میز غذاهای متنوع که شخص از ان انتخاب میکند
variety
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
varieties
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
variegate
جورواجور کردن متنوع کردن
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
immenseness
زیادی
heaviness
زیادی
excessiveness
زیادی
excrescent
زیادی
profoundly
زیادی
redundance
زیادی
numerousness
زیادی
excrescential
زیادی
muchness
زیادی
profuseness
زیادی
greatness
زیادی
supervacaneous
زیادی
enormousness
زیادی
extras
زیادی
greatly
به زیادی
extra-
زیادی
extra
زیادی
superfluity
زیادی
nimiety
زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
undue
زیادی
immensity
زیادی
abundance
زیادی
surplus
زیادی
wealth
زیادی
intensity
زیادی
surpluses
زیادی
profoundness
زیادی
unduly
زیادی
hugeness
زیادی
infiniteness
زیادی
inordinacy
زیادی
intenseness
زیادی
immoderacy
زیادی
extremeness
زیادی
excesses
زیادی
excess
زیادی
superfluous
زیادی
overly
زیادی
frequentness
زیادی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
fuzz ball
گوشت زیادی
interleaf
برگ زیادی
gaudery
پیرایههای زیادی
to a degree
تادرجه زیادی
clogs
زیادی پرکردن
clog
زیادی پرکردن
inordinateness
زیادی بی اندازگی
clogged
زیادی پرکردن
riffraff
زیادی توده
overblance
زیادتی زیادی
exorbitance
زیادی افراط
over production
محصول زیادی
outgrowth
گوشت زیادی
largely
تا درجه زیادی
extensiveness
کثرت زیادی
hyperacidity
زیادی اسید
overweight
وزن زیادی
distichiasis
مژگان زیادی
for long
مدت زیادی
increscent
زیادی توسعه
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
extra
موضوعی که زیادی است
Quite a few people ...
تعداد زیادی
[از مردم]
redun dantly
بطور زائدیا زیادی
odd come short
زیادی باقی مانده
You have given me too much.
زیاد ( زیادی ) به من دادی
No small number of ...
تعداد زیادی
[از مردم]
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
oversale
پیش فروش زیادی
intensity of gravity
شدت با زیادی جاذبه
to shoot one's mouth off
<idiom>
زیادی حرف زدن
long ago
مدت زیادی پیش
long a go
مدت زیادی پیش
so
خیلی باین زیادی
kajillion
[slang]
تعداد بسیار زیادی
it was a
مبلغ زیادی بود
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
exairesis
برش اندام زیادی
excess
مقدار زیادی از چیزی
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
quite a number of people
عده زیادی از مردم
make a bundle
<idiom>
پول زیادی درآوردن
growths
گوشت زیادی تومور
over estimation
زیادی درنظر گرفتن
excesses
مقدار زیادی از چیزی
extras
موضوعی که زیادی است
extra-
موضوعی که زیادی است
make a killing
<idiom>
پول زیادی درآوردن
growth
گوشت زیادی تومور
many of them
عده زیادی از انها
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
quickly
بدون مصرف زمان زیادی
To go to great expenses .
خرج زیادی را متحمل شدن
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Suffering many privations .
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
splurge on something
<idiom>
پول زیادی خرج کردن
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
lose one's shirt
<idiom>
پول زیادی را از دست دادن
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
polypus
گوشت زیادی ساقه دار
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
hyperacid
حاوی مقدار زیادی اسید
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
super numerary
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
to overdose a patient
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
To stint . To be cheese - paring .
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
polyposis
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
surcharge
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
A big crowd surged into the streets.
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
surcharges
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
varieties
متنوع جور وا جور
variety
متنوع جور وا جور
to raise big problems for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
zero
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
zeroes
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
trouty
دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
put on one's thinking cap
<idiom>
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
to face a serious problem for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
normalization
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
I cant see much difference in them.
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
hard wheat
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
to face a serious problem for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
HRG
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
mass meeting
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
big fill
افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
eurytherm
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
Tourists have stayed away in droves this summer.
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
slow moving
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com