|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
Total search result: 18 (4 milliseconds) | |||||
English | Persian | ||||
---|---|---|---|---|---|
get it all together <idiom> | همه چیز درکنار هم | ||||
Search result with all words | |||||
flank | از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن | ||||
flanked | از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن | ||||
flanking | از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن | ||||
assemble | قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر | ||||
assembled | قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر | ||||
assembles | قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر | ||||
besides | درکنار | ||||
bridgehead | پایگاه درکنار دریا | ||||
bridgeheads | پایگاه درکنار دریا | ||||
ashore | درکنار | ||||
by | درکنار | ||||
sidelong | درکنار | ||||
beside | درکنار | ||||
along by | درکنار | ||||
bazer | سوارکاری که درکنار گاومیراند و او را در مسیری قرار میدهد تا گاوباز بهتربتواند روی ان بپرد | ||||
kilian position | وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم | ||||
zone bits | بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند | ||||
Partial phrase not found. |
Recent search history | |
|