English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
curry favor <idiom> هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن برای دوستی ویا کمک
Other Matches
to inflate any one with pride هندوانه زیربغل گذاشتن
to curry favour [British E] /favor [American E] with somebody هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
to crawl to somebody هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
washout باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
washouts باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
billfolds دفترچه جیبی برای گذاشتن اسکناس
billfold دفترچه جیبی برای گذاشتن اسکناس
watermelons هندوانه
melons هندوانه
watermelon هندوانه
melon هندوانه
water melon هندوانه
coloquintida هندوانه ابوجهل
to have two strings to one bow با یک دست دو هندوانه برداشتن
colocynth هندوانه ابو جهل
spread oneself too thin <idiom> با یک دست چند هندوانه برداشتن
bite off more than one can chew <idiom> با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
No man can serve two masters. <proverb> با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
too many irons in the fire <idiom> بایک دست چند هندوانه بلند کردن
plaiting [نوعی گیس بافی برای اتمام ریشه ها، در این روش که برای اتمام ریشه های فرش بکار می رود، جای آزاد گذاشتن نخ های چله آنرا بصورت اریبی دوتا دوتا یا بیشتر از لابلای یکدیگر رد کرده و نخ ها بسته به نظر آید.]
lay off <idiom> به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
fellowship دوستی
friendships دوستی
brotherliness دوستی
philogyny زن دوستی
uxoriousness زن دوستی
togetherness دوستی
sodality دوستی
peace دوستی
fellowships دوستی
friendship دوستی
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
ritualism تشریفات دوستی
fraternization دوستی کردن
the utmost love منتهای دوستی
taphophilia گور دوستی
lastering friendship دوستی پا بر جا یا ثابت
philanthropy بشر دوستی
protestation of frienship ادعای دوستی
wanderlust اوارگی دوستی
algophilia درد دوستی
philoprogenitiveness بچه دوستی
ophilia مار دوستی
motherly love دوستی مادرانه
negrophilism سیاه دوستی
humanitarianism بشر دوستی
under cover of frind ship بعنوان دوستی
paternal love دوستی پدرانه
professed love دوستی زبانی
excessive love دوستی زیاد
brotherly ازروی دوستی
love feast عید دوستی
altruism نوع دوستی
ties of friendship قیودیاعلاقه دوستی
negrophilism دوستی بازنگیان
self love خود دوستی
fraternal love دوستی برادری
Some friendship ! This is a fine way to treat a friend ! معنی دوستی را هم فهمیدیم
cozy up to (someone) <idiom> باکسی دوستی برقرارکردن
humanitarianism فلسفه همنوع دوستی
The bonds of friendship (affection). رشته دوستی والفت
humanitarianism مسلک بشر دوستی
fawns افهار دوستی کردن
electrophilic addition افزایش الکترون دوستی
patriotically از روی میهن دوستی
fawn افهار دوستی کردن
ties of friendship انچه دوستی اقتضامیکند
kiss of death دوستی خاله خرسه
endearing از روی دوستی و محبت
philosophically ازراه حکمت دوستی
fawned افهار دوستی کردن
electrophilic attack حمله الکترون دوستی
gregariously از روی جمعیت دوستی
to make friends with anyone با کسی اشنایی یا دوستی
algolagnia درد دوستی جنسی
bibliomania جنون کتاب دوستی
sportsmanship ورزش دوستی مردانگی
liquorish حاکی ازنوشابه دوستی
breach of friendship بهم زدن دوستی
nucleophilic aromatic substitution استخلاف هسته دوستی اروماتیکی
theocentrism توجه بخدا خدا دوستی
theocentricity توجه بخدا خدا دوستی
i reckon اطمینان به دوستی کسی داشتن
they are sworn frends با هم پیمان دوستی بسته اند
He came under the guise of friend ship . درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
humanism نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
He did it out of friendship. ازروی دوستی اینکار راکرد
electrophilic aromatic substitution استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
haunt دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
i reckon روی دوستی کسی حساب کردن
wanderlust علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
haunts دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
they are sworn frends بیکدیگر سوگند دوستی خورده اند
to interrupt a friendship رشته دوستی را با کسی پاره کردن
(not) have anything to do with someone <idiom> نخواستن دوستی یا کار یا تجارت داشتن
Please accept this gift as a mark of my friendship. لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
snake in the grass <idiom> دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما)
humanism مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
To leave behinde. جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
backstabber خیانتکار [همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
formulism رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
rapallo treaty قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
peace pact میثاق دوستی میثاق تحریم جنگ
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
to trample on گذاشتن
mislay جا گذاشتن
put گذاشتن
ti turn in تو گذاشتن
places گذاشتن
mislaid جا گذاشتن
placing گذاشتن
putting گذاشتن
To be gettingh on in years. پا به سن گذاشتن
place گذاشتن
puts گذاشتن
to run in تو گذاشتن
go on <idiom> گذاشتن
take in تو گذاشتن
question answer در صف گذاشتن
placement گذاشتن
loads گذاشتن
apostrophize گذاشتن
lay گذاشتن
lays گذاشتن
placements گذاشتن
to lay it on with a trowel گذاشتن
infiltrate گذاشتن
infiltrated گذاشتن
mislays جا گذاشتن
infiltrates گذاشتن
load گذاشتن
infiltrating گذاشتن
misplace جا گذاشتن
inculcating پا گذاشتن
run home جا گذاشتن
let گذاشتن
lets گذاشتن
letting گذاشتن
leave گذاشتن
leaving گذاشتن
inculcates پا گذاشتن
inculcated پا گذاشتن
to pickle a rod for گذاشتن
to take in تو گذاشتن
teasing سر به سر گذاشتن
getting on in years پا به سن گذاشتن
mislaying جا گذاشتن
inculcate پا گذاشتن
mouthing در دهان گذاشتن
lays کار گذاشتن
traces اثر گذاشتن
overtop عقب گذاشتن
lay کار گذاشتن
mouths در دهان گذاشتن
to call for tenders بمناقصه گذاشتن
to put to contract بمناقصه گذاشتن
hypothecate به رهن گذاشتن
dot نقطه گذاشتن
vane پر گذاشتن به تیر
begueath به ارث گذاشتن
vowelize واکه گذاشتن
mortgaging گرو گذاشتن
lay away کنار گذاشتن
deposits کنار گذاشتن
oviposit تخم گذاشتن
traced اثر گذاشتن
hypothecate گرو گذاشتن
juxtaposed پیش هم گذاشتن
dotting نقطه گذاشتن
impignorate گرو گذاشتن
mark علامت گذاشتن
bordering حاشیه گذاشتن
bordering لبه گذاشتن
bordered حاشیه گذاشتن
cupel در بوته گذاشتن
mortgages گرو گذاشتن
bordered لبه گذاشتن
mouth در دهان گذاشتن
mouthed در دهان گذاشتن
imbark در کشتی گذاشتن
border حاشیه گذاشتن
impawn گرو گذاشتن
cuple در بوته گذاشتن
to beat back عقب گذاشتن
deposit کنار گذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com