English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
English Persian
conservatories هنرستان هنرهای زیبا
conservatory هنرستان هنرهای زیبا
greenhouse هنرستان هنرهای زیبا
Other Matches
beaux arts هنرهای زیبا
graphic arts هنرهای زیبا
fine arts هنرهای زیبا
conservatoire اموزشگاه هنرهای زیبا
the nine نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
aestheticism زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
craft reimbursable supply اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
technical school هنرستان دبیرستان فنی
performing arts هنرهای نمایشی
Ecole des Beaux-Arts هنرهای مستظرفه
visual arts هنرهای بصری
imitative arts هنرهای تقلیدی
minor arts هنرهای فرعی
beaux arts هنرهای مستظرفه
visual arts هنرهای دیدنی
performing وابسته به هنرهای نمایشی
arts and crafts هنرهای تجسمی و دستی
manual training دوره اموزش هنرهای دستی
craftshop کارگاه هنرهای دستی تفریحی
polytechnics وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
polytechnical وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
polytechnic وابسته بتدریس هنرهای فنی مختلف
femme-fleur [طرح دختر رویایی در طراحی های هنرهای جدید فرانسه]
macdraw معماری مهندسی یانقشه کشان و متخصصین مشابه در هنرهای گرافیکی طراحی شده است
picturesque زیبا
goodly زیبا
cute زیبا
yummy زیبا
sightliness زیبا
cuter زیبا
cutest زیبا
beautiful زیبا
stylish زیبا
spiffy زیبا
inelegant نا زیبا
queen of love زن زیبا
eyeful زیبا
chic زیبا
beauteous زیبا
gainly زیبا
dinky زیبا
elegant زیبا
bonny زیبا
pulchritudinous زیبا
queen of hearts زن زیبا
swells زیبا
crumpets زن زیبا
swelled زیبا
swell زیبا
good looking زیبا
good-looking زیبا
scrumptious زیبا
belles زن زیبا
belle زن زیبا
crumpet زن زیبا
fairer زیبا
well favored زیبا
fairs زیبا
fairest زیبا
fair زیبا
She looks nice. او [زن] زیبا است.
pewit مرغ زیبا
to be good-looking زیبا بودن
smatt زیبا باهوش
well favoured زیبا خوشگل
prettyish نسبتا زیبا
knockout <idiom> خانم زیبا
proper dress جامه زیبا
titivate زیبا کردن
tittivate زیبا کردن
She looks appealing. او [زن] زیبا است.
to look good زیبا بودن
adorn زیبا کردن
nymphs زن بسیار زیبا
nymph زن بسیار زیبا
adorns زیبا کردن
beautification زیبا سازی
lapwing مرغ زیبا
peaches زن یادختر زیبا
lapwings مرغ زیبا
peewit مرغ زیبا
peewits مرغ زیبا
handsomely بطور زیبا
smarten زیبا کردن
deluxe بسیار زیبا
peach زن یادختر زیبا
corking خیلی زیبا
china aster گل رعنا زیبا
habiliment لباس زیبا
beautifully بطور زیبا
beauties زنان زیبا
beauty زنان زیبا
killdeer مرغ زیبا
dilettanti دوستدارتفننی صنایع زیبا
plumate دارای پر وبال زیبا
dressed to the nines (teeth) <idiom> زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
pinup تصویر دختر زیبا
embellishing زیبا کردن پیراستن
embellish زیبا کردن پیراستن
nymphet دختر کوچک و زیبا
embellished زیبا کردن پیراستن
embellishes زیبا کردن پیراستن
trimly بطور اراسته و زیبا
virtuosity استعدادهنرهای زیبا یا فنون
dilettantes دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettante دوستدارتفننی صنایع زیبا
handsome خوش قیافه زیبا
titivate اراستن زیبا شدن
queen of heaven نام زن ژوپیطر زن زیبا
tittivate اراستن زیبا شدن
venus زن زیبا ستاره زهره
bonnily بطرز زیبا ودلپذیر
well lookirg زیبا خوش منظر
aesthetes طرفدار صنایع زیبا
aesthete طرفدار صنایع زیبا
grooms زیبا کردن داماد شدن
groom زیبا کردن داماد شدن
belles lettres شعر و اثارادبی زیبا وهنری
shangri شهر زیبا سرزمین دلخواه
specious دارای فاهر زیبا وفریبنده
pretty to look at [to watch] زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
Ravishingly beautiful. مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom> بسیار زیبا بودن [اصطلاح روزمره]
belletrist نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
Ravishingly beautiful . مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
Frigi darium [تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
to look [feel] like a million dollars بسیار زیبا [به نظر آمدن] بودن [اصطلاح روزمره]
dressage حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
cinerarium [گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان]
bimbo زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
grunter [Australian E] زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
chippy زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
goer زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
painted woman زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
tootsie زن زیبا ولی کم عقل و فاحشه [اصطلاح روزمره] [ اصطلاح تحقیر آمیز]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com