English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
chiaroscurist هنرمندی که سیاه قلم کارمیکند
Other Matches
artiness هنرمندی
artistry هنرمندی
skill هنرمندی کاردانی
burn the candle at both ends <idiom> یکسره کارمیکند
cameramen ادمیکه بادوربین کارمیکند
that watch is a good t. k ان ساعت خوب کارمیکند
cameraman ادمیکه بادوربین کارمیکند
reliable ناگ خوب کارمیکند
keel block تیر حمالی که به کشش کارمیکند
milk maid زنی که درشیرخانه یا شیر فروشی کارمیکند
mutual terms شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
constant speed unit گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
attitude gyro الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
basalt نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
eyeservant نوکری که فقط هنگام موافبت اقایش خوب کارمیکند نوکرپیش رو
melanin رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
turbocharger شارژری در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
turbosupercharger سوپر شارژی در موتورهای پیستونی که توسط توربینی درمسیر گازهای خروجی کارمیکند
crape نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
ethiops سیاب سیاه جیوه سیاه
sables رنگ سیاه لباس سیاه
sable رنگ سیاه لباس سیاه
bold face طرح سیاه حرف سیاه
black hole حفره سیاه چاله سیاه
black holes حفره سیاه چاله سیاه
smutted whcat گندم سیاه یا زنگ سیاه
black body radiation تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
pitchy سیاه
blacker سیاه
glaucoma اب سیاه
black سیاه
sad coloured سیاه
blacked سیاه
pitch dark سیاه
marsh سیاه اب
bogs سیاه اب
bog سیاه اب
grimy سیاه
sooty سیاه
dogwood سیاه ال
ebon سیاه
blackest سیاه
night black سیاه
blacks سیاه
marshes سیاه اب
swamping سیاه اب
Negroes سیاه
mossy سیاه اب
Negro سیاه
jetty سیاه
quagmire سیاه اب
swamped سیاه اب
jet-black سیاه سیاه
quagmires سیاه اب
jetties سیاه
swamp سیاه اب
swamps سیاه اب
black liqour شربت سیاه
black load سرب سیاه
bottle-dungeon سیاه چال
black level تراز سیاه
black wool پشم سیاه
shame on you! <idiom> رویتان سیاه
black light نور سیاه
black list فهرست سیاه
black list لیست سیاه
black propaganda تبلیغات سیاه
black powder باروت سیاه
charbon سیاه زخم
saracen corn گندم سیاه
french wheat گندم سیاه
bone black عاج سیاه
boldface حروف سیاه
blackcock باقرقره سیاه نر
blackcap کاکل سیاه
hohlraum جسم سیاه
blackbody جسم سیاه
blackamoor سیاه زنگی
black wash رنگ سیاه
black shortness ترک سیاه
black short شکستگی سیاه
black sheet ورق سیاه
buck wheat گندم سیاه
black letter حرف سیاه
bitumen macadam ماکادام سیاه
biotite میکای سیاه
begrime سیاه کردن
black finish پوشش سیاه
aniline black سیاه انیلینی
achromatic سیاه و سفید
caraway زیره سیاه
livers جگر سیاه
liver جگر سیاه
pitch-black خیلی سیاه
pitch black خیلی سیاه
black holes سیاه چال
black hole سیاه چال
blackboards تخته سیاه
blackboard تخته سیاه
blach hulled سیاه پوست
black anneal سیاه گداختن
black lead سرب سیاه
black gang غلام سیاه
black eyed سیاه چشم
donjon سیاه چال
black diamond الماس سیاه
black cap کلاه سیاه
black brittleness ترک سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
black book کتاب سیاه
black body جسم سیاه
black bile صفرای سیاه
black ash خاکستر سیاه
black board تخته سیاه
chiaroscurist سیاه قلمکار
sycamine توت سیاه
plumbaginous مانندسرب سیاه
platinum black پلاتین سیاه
wash drawing ابرنگ سیاه
piper nigrum فلفل سیاه
water proofed mortar اهک سیاه
pertussus سیاه سرفه
pertussis سیاه سرفه
oubliette سیاه چال
black and white سیاه و سفید
nigritian سیاه افریقایی
black eye چشم سیاه
nigrify سیاه کردن
nigrescent سیاه شونده
nigrescence سیاه شدگی
black eyes چشم سیاه
jet-black سیاه شبقی
nigella seed زیر سیاه
plumbago سرب سیاه
viper's grass سفورجنه سیاه
substantia nigra جسم سیاه
tamarack سیاه کاج
sealing coat روکاری سیاه
scoter مرغابی سیاه
schorl کهربای سیاه
the black race نژاد سیاه
sadly dressed سیاه پوش
the black sea دریای سیاه
sabled سیاه پوش
robed in bleck سیاه پوشیده
to black out سیاه کردن
robed in bleck سیاه پوش
to wear willow سیاه پوشیدن
red cent پول سیاه
quercitron بلوط سیاه
nigella seed سیاه دانه
niello مینای سیاه
niello سیاه قلم
fuel oil نفت سیاه
I was put to shame. I was shame-stricken. رو سیاه شدم
ethiops مهجون سیاه
ethiopian سیاه پوست
ethiope سیاه پوست
eriochrome black سیاه اریوکروم
black coffee قهوه سیاه
dunggeon سیاه چال
doit پول سیاه
darky سیاه زنگی
dark coloured سیاه رنگ
d.'s cow سوسک سیاه
crowberry سنگروی سیاه
melanite لعل سیاه
in mourning کثیف سیاه
Congo یکجورچای سیاه
heathbird باقرقره سیاه
humus سیاه خاک
in mourning سیاه پوش
niellist سیاه قلم
negrophilism سیاه دوستی
negrophil سیاه دوست
negro slave غلام سیاه
negrillo کوتوله سیاه
negress زن سیاه پوست
pissed سیاه مست
melanuria پیشاب سیاه
melanotic سیاه پوست
sozzled سیاه مست
stoned سیاه مست
melanic سیاه پوست
mammy دده سیاه
lampblack سیاه یکدست
kibitka سیاه چادرنمدی
zonked سیاه مست
iron mould سیاه کردن
colly سیاه کردن
crapping گندم سیاه
jet مهر سیاه
dungeons سیاه چال
dungeon سیاه چال
jet سیاه کهربائی
jets کهربای سیاه
denigration سیاه ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com