English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
It is not known yet . It is not settled yet . هنوز معلوم نیست
Other Matches
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
Presumably she hasnt arrived yet . از قرار معلوم هنوز واردنشده است
The football players are warming up before the game ( match) . هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
that depends معلوم نیست
He cant count yet. هنوز شمردن بلد نیست
they are of a doubtful paterni اصل انها معلوم نیست
My departure time is not determined yet . وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
There has as yet been no confirmation. تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
The project is not fully developed yet. این طرح هنوز پخته وآماده نیست
it is of doubtful proveance معلوم نیست اصلا از کجا امده است
this line does not scan وزن این شعر با تقطیع معلوم میشودکه درست نیست
greasy wool پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
bailment امانت گذاشتن سپردن جنس به تاجری که اعتبارش معلوم نیست باضمانت شخص ثالث
there is no time like the present <idiom> سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
selectable نرخ baud ارسال و دریافت مودم که توسط کاربر انتخاب میشود و هنوز مشخص نیست
he talks very indistinctly بسیار ناشمرده سخن میگوید معلوم نیست چه میگوید
There's more to come. <idiom> هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
yet هنوز
stills هنوز
stillest هنوز
stiller هنوز
still هنوز
nevertheless هنوز
as yet هنوز
not yet <adv.> هنوز نه
however هنوز
not yet <adv.> نه هنوز
I don't know yet. من هنوز نمیدانم.
i am yet to learnt من هنوز نمیدانم
unborn هنوز فاهرنشده
definite معلوم
determinate معلوم
inevidence معلوم
overt معلوم
assignable معلوم
obvious معلوم
It was revealed that … It transpired that . . . معلوم شد که ...
the active voice معلوم
known معلوم
indistinct نا معلوم
pronounced معلوم
sharp cut معلوم
invisible نا معلوم
given معلوم
intelligible معلوم
to the fore معلوم
active معلوم
illiquid نا معلوم
There is yet time. هنوز وقت هست.
is he still single? ایا هنوز تک است
his palce is still open جای او هنوز خالی
we are still above ground هنوز زنده ایم
Nobody has come yet . هیچکس هنوز نیامده
How can you ask? هنوز نمی دانی؟
callow جوجهای که هنوز پردرنیاورده
familiarising معلوم کردن
familiarises معلوم کردن
ascertain معلوم کردن
familiarizes معلوم کردن
to make known معلوم کردن
noticeably بطوربرجسته یا معلوم
ascertained معلوم کردن
ascertaining معلوم کردن
ascertains معلوم کردن
vague غیر معلوم
familiarize معلوم کردن
verb active فعل معلوم
To make known . To signify . معلوم کردن
familiarizing معلوم کردن
familiarised معلوم کردن
It was clear that she had lied . دروغش معلوم شد
Presumably … indications are … Evidently … by the look of it … از قرار معلوم ...
manifestly بطور معلوم
vaguest غیر معلوم
known معلوم کردن
vaguer غیر معلوم
familiarized معلوم کردن
to come to light معلوم شدن
known distance فاصله معلوم
known distance مسافت معلوم
known datum point ایستگاه معلوم
the active voice فعل معلوم
given conditions شرایط معلوم
discernibly بطور معلوم
the date was not specified تاریخ ان معلوم
known target هدف معلوم
known data عناصر معلوم
to bring tl light معلوم کردن
cretain معلوم بعض
seemingly از قرار معلوم
evidently از قرار معلوم
kithe معلوم شدن
presumedly از قرار معلوم
shoulder سمت موجی که هنوز نشکسته
the battle still rages جنگ هنوز شدت دارد
The letter hasnt arrived yet. نامه هنوز نرسیده است
preadolescent شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
novillero گاوبازی که هنوز برنده نشده
wort گیاه خیسانده که هنوز تخمیرنشده
Having hardly arrived you want to. . . هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
The ice-cream has not set yet. بستنی هنوز سفت نشده
shouldered سمت موجی که هنوز نشکسته
shouldering سمت موجی که هنوز نشکسته
there is little in it هنوز نمتوان گفت که خواهدبرد
As you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
Since you are not ready ... چونکه هنوز آماده نیستی...
maidens اسبی که هنوز برنده نشده
it remains to be proved هنوز ثابت نشده است
maiden اسبی که هنوز برنده نشده
shoulders سمت موجی که هنوز نشکسته
deponent درفاهرمجهول ودرمعنی معلوم
at a specified time در وقت معین یا معلوم
he proved to know the secret معلوم شد راز را میداند
apparent معلوم وارث مسلم
fatherless فاقد مولف معلوم
it will manifest it self معلوم خواهد گشت
present participle وجه وصفی معلوم
time will tell در آینده معلوم می شود
obviously بطور اشکار یا معلوم
participle وجه وصفی معلوم
taskwork کار معلوم کارناخوشایند
participles وجه وصفی معلوم
present participles وجه وصفی معلوم
landsman ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
There's more to come. <idiom> باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
built into که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
He is stI'll wet behind the ears. هنوز دهانش بوی شیر می دهد
see if he is still there به بیند او هنوز انجا است یانه
generations توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
typed نوع خون را معلوم کردن
type نوع خون را معلوم کردن
It was evident from the start. از اول کار معلوم بود
pedigreed دارای نسب یادودمان معلوم
evincing معلوم کردن ابراز داشتن
We know it for a fact that… برایمان کاملا" معلوم است که ...
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
evince معلوم کردن ابراز داشتن
known datum point نقطهای با مختصات وگرای معلوم
evinced معلوم کردن ابراز داشتن
evinces معلوم کردن ابراز داشتن
Known and unknown . معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
types نوع خون را معلوم کردن
deponont در فاهر مجهول و در باطن معلوم
we shall see تا ببینم بعد معلوم میشود
determinable معلوم کردنی انقضاء پذیر
his fate is sealed سرنوشت اوازقبل معلوم گردیده
Is the departure time certain ? وقت حرکت معلوم است؟
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent . هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
fail سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
There is still time before I go. هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
I have not played my trump ( winning ) card . ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
The regulations are stI'll in force ( effect ) . این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
yhis port is not yet peopled این بندر هنوز اباد نشده است
failed سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
My tea is not cool enough to drink. چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
not out توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
fails سیستمی که پس از خرابی بخشی از آن هنوز کار میکند
elimination بخشی از داده هنوز استفاده نشده است
seal one's fate سرنوشت کسی را به بدی معلوم کردن
spot elevation نقطه ارتفاع معلوم روی نقشه
We wI'll be notified(informed)of the results today. امروز جواب کار معلوم می شود
He is known to the police . هویتش نزد پلیس معلوم است
to go down to the wire <idiom> تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
Are you still around? هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
merges ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
I'm still not quite sure how good you are. من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Do you still remember how poor we were? آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
merge ترکیب دو فایل داده که هنوز ترتیب خود را دارند
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
galley proof نمونه ستونی مطالب چاپی که هنوز صفحه بندی نشده
accrued interest بهره ای که عاید شده ولی هنوز پرداخت نشده است
count one's chickens before they're hatched <idiom> روی چیزی قبل از معلوم شدن آن حساب کردن
loose ends <idiom> بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
Thinking of it still gives me a pang. [Colloquial] هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
opens نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
soft که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
softest که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
plene administrative preter دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
softer که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
deferred expense هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
open نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
opened نوار مغناطیسی در نوردی که هنوز در کارتریج یا کاست بسته شده است
certify صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
certifying صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
parameter نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
parameters نسبت میان تقاطع دو سطح مقدار معلوم و مشخص پارامتر
certifies صحت وسقم چیزی را معلوم کردن شهادت کتبی دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com