Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
English
Persian
to consult one's pillow
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
Search result with all words
to take counsel of one'spillow
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
Other Matches
cogitates
اندیشه کردن
meditating
اندیشه کردن
ponders
اندیشه کردن
to bethink oneself
اندیشه کردن
mused
اندیشه کردن
cogitate
اندیشه کردن
cogitated
اندیشه کردن
cogitating
اندیشه کردن
pondering
اندیشه کردن
meditates
اندیشه کردن
meditated
اندیشه کردن
meditate
اندیشه کردن
muses
اندیشه کردن
muse
اندیشه کردن
to set one's affection
اندیشه کردن
trow
اندیشه کردن
conspiratress
اندیشه کردن در
bethink
اندیشه کردن
pondered
اندیشه کردن
ponder
اندیشه کردن
to r.over something
درچیزی اندیشه کردن
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
extemporizing
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to meditate on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to form a notion
اندیشه کردن خیال بستن
extemporises
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to contemplate about/on/over something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
extemporising
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminated
اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporizes
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminating
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminates
اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporized
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminate
اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporize
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to ruminate on something
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to speak one's mind
اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
deliberate
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberated
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberates
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberating
اندیشه کردن کنکاش کردن
boot
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
to cry wolf too often
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
plegaphonia
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
noil
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
wheat germ
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
shadow RAM
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
imposition of hands
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
parallelled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
swagger cane
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
parallels
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
kermit
پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
war head
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
hard hyphen
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
anchor block
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
ideas
اندیشه ها
extemporarily
بی اندیشه
offhanded
بی اندیشه
thought
اندیشه
thoughts
اندیشه
offhandedly
بی اندیشه
devisal
اندیشه
on the impluse of the moment
بی اندیشه
extemporal
بی اندیشه
meditation
اندیشه
concept
اندیشه
ponderation
اندیشه
notional
اندیشه
concepts
اندیشه ها
conception
اندیشه
brainchild
اندیشه
excogitation
اندیشه
rapt in meditation
اندیشه
internal conception
اندیشه
afterthought
پس اندیشه
second thoughts
اندیشه
incogitant
بی اندیشه
mentalities
اندیشه
ideas
اندیشه
mentality
اندیشه
idea
اندیشه
anxiety
اندیشه
afterthoughts
پس اندیشه
by rote
بی اندیشه
reflexion
اندیشه
anxieties
اندیشه
solicitude
اندیشه
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
association of ideas
تداعی اندیشه ها
bubbling
اندیشه پوچ
bubbles
اندیشه پوچ
musingly
در حال اندیشه
bubbled
اندیشه پوچ
notions
اندیشه فکر
bubble
اندیشه پوچ
forethought
اندیشه قبلی
woriless
بی غم اسوده بی اندیشه
ponderingly
اندیشه کنان
brooder
اندیشه کننده
overwhelmed with reflection
مستغرق اندیشه
intellectual history
تاریخ اندیشه ها
deliberation
اندیشه تامل
reflection
بازتاب اندیشه
considered
با اندیشه صحیح
notion
اندیشه فکر
cogitation
اندیشه وتفکر
an absurd notion
اندیشه پوچ
cerebrotonia
اندیشه ورزی
opinion
رای اندیشه
deliberations
اندیشه تامل
cerebrotonic
اندیشه ورز
thought stopping technique
فن بازداری اندیشه
thought reading
اندیشه خوانی
cogitable
اندیشه پذیر
thinkable
اندیشه پذیر
telepathy
اندیشه خوانی
opinions
رای اندیشه
cogitativeness
قوه اندیشه
otherworldiness
اندیشه عاقبت
worries
اندیشه نگرانی
worry
اندیشه نگرانی
mentalities
شیوه اندیشه
speculative
مربوط به اندیشه
economic thought
اندیشه اقتصادی
idiographic
اندیشه نگار
plan
تدبیر اندیشه
refelectingly
اندیشه کنان
plans
تدبیر اندیشه
ideation
اندیشه پردازی
prenotion
پیش اندیشه
mentality
شیوه اندیشه
immersed in thinking
غرق اندیشه
syntaxic thought
اندیشه منطقی
ideational fluency
سیالی اندیشه
devisable
شایسته اندیشه
premeditatedly
با اندیشه قبلی
ideality
اندیشه گرایی
delib erator
اندیشه کننده
plucks
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
unpainted spot
تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
thinking type
سنخ اندیشه ورز
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
ideographs
حروف اندیشه نگاری
cogitative
مربوط به اندیشه وتفکر
homo sapiens
انسان اندیشه ورز
to go off half
بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
conceptualize
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
to open one's mind
اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
hyphens
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
intrusive thoughts
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
bombing angle
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
night time
هنگام شب
terming
هنگام
gamut
هنگام
oestrum
هنگام
night-time
هنگام شب
termed
هنگام
moments
هنگام
times
هنگام
at night
شب هنگام
at nightfall
شب هنگام
term
هنگام
timed
هنگام
at dark
هنگام شب
during
هنگام
season
هنگام
seasoned
هنگام
seasons
هنگام
at the same moment
در آن هنگام
nightfall
شب هنگام
night season
شب هنگام
night season
هنگام شب
moment
هنگام
time
هنگام
nighttide
شب هنگام
night tide
هنگام شب
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
when entering
هنگام ورود
at one's leisure
هنگام فراغت
dusk
هنگام غروب
binding time
هنگام انقیاد
at noon
هنگام فهر
updated
به هنگام دراوردن
execution time
هنگام اجرا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com