Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
Keep an eye on things.
هوای کاررا داشته باش
Other Matches
Make sure the statuette doesnt topple over .
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
Who knows what the end wI'll be?
عاقبت کاررا کی می داند ؟
One day I want to have a horse of my very own.
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
would you do that for me?
ایااین کاررا برای من خواهیدکرد
fog lookouts
دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
FI'll in the job application form.
این برگ درخواست کاررا پرکنید
i did it for show
برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I wI'll do it on my own responsibility .
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
He did it for the sake of his family .
محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
turbocharger
گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
moist air
هوای تر
air blast
هوای دم
petticoatsfever
هوای زن
swelters
هوای گرم
passion
هوای نفس
air breathing
هوای تنفسی
heavy weather
هوای طوفانی
In the open air.
در هوای آزاد.
foul weather
هوای خراب
heavy weather
هوای خراب
forced draft
هوای با فشار
blast roasting
تشویه با هوای دم
agglutinant
هوای التیام
adverse weather
هوای نامساعد
humid air
هوای شرجی
humid air
هوای نمناک
hot blast
هوای دم داغ
swelter
هوای گرم
out of door
در هوای ازاد
foul weather
هوای نامساعد
queen's weather
هوای باز
sweltered
هوای گرم
exhaust air
هوای خروجی
airs
هوای دم هوا
temperate climate
اب و هوای معتدل
marine climate
اب و هوای دریایی
intake air
هوای ورودی
compressed air
هوای فشرده
low air pressure
فشار هوای کم
compressed air
هوای متراکم
liquid air
هوای مایع
stable air
هوای پایدار
drippy
هوای گرفته
emergency air
هوای اضطراری
secondry air
هوای ثانویه
aired
هوای دم هوا
circulationg air
هوای در گردش
out of doors
در هوای ازاد
open air
در هوای ازاد
dead air
هوای راکد
broken weather
هوای بی قرار
raininess
هوای بارانی
air
هوای دم هوا
marsh malaria
هوای مردابی
carburetor air
هوای کاربراتور
the open
هوای ازاد
choke damp
دم :هوای ته چاه یاکان
blast
هوای دم کوره بلند دم
blasts
هوای دم کوره بلند دم
lowered
هوای گرفته وابری
lower
هوای گرفته وابری
secondary airflow
جریان هوای فرعی
heatwaves
هوای گرم طولانی
dusk
هوای گرگ ومیش
saturated air
هوای اشباع شده
heatwave
هوای گرم طولانی
twilight
هوای گرگ ومیش
effulge
برق هوای باز
forced draft
هوای تحت فشار
bleed air
هوای کمپرس شده
fair weather
دارای هوای صاف
caisson foundation
پی سازی با هوای فشرده
blow hot
هوای گرم دمیدن
air tank
کپسول هوای غواصی
blow cold
هوای سرد دمیدن
tire pressure
فشار هوای لاستیک
air compressor
هوای فشرده ساز
ego trip
تسلیم به هوای نفس
lowering
هوای گرفته وابری
lowers
هوای گرفته وابری
heatwave
موج هوای گرم
ego trips
تسلیم به هوای نفس
liquid air
هوای مایع شده
cooling blower
دمنده هوای سرد
cooling air
هوای سرد کننده
owl light
هوای گرگ و میش
tire inflation
فشار هوای لاستیک
Beautiful music ( weather ) .
موسیقی ( هوای ) قشنگ
hot blast main
هدایت هوای دم داغ
outdoorsy
<adj.>
عاشق هوای آزاد
intake air
هوای مکیده شده
oh what a nasty weather
چه هوای کثیفی است
mouthguard
لوله هوای غواص
liquid air container
مخزن هوای مایع
lour
هوای گرفته وابریwerewolf
open exercise
ورزش در هوای ازاد
cold fronts
پیشان هوای سرد
intake air heater
گرمکن هوای ورودی
cold fronts
جبهه هوای سرد
out door court
زمین هوای ازاد
cold front
پیشان هوای سرد
mouthpiece
لوله هوای غواص
mouthpieces
لوله هوای غواص
torchlight
هوای گرگ ومیش
free living
تسلیم هوای نفس
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimated
به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
hot blast cupola
کوپل هوای گرم
warm front
جبهه هوای گرم
warm fronts
جبهه هوای گرم
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
heatwaves
موج هوای گرم
cold front
جبهه هوای سرد
in prospective
انتظار داشته
in prospect
انتظار داشته
keep your peck up
دل داشته باشد
worksheet
ی داشته باشد
hydroxide
داشته باشد
kept
نگاه داشته
air space
قشر هوای دیوار خالی
sensualist
پیرو هوای نفس واحساس
sensualize
پیروی از هوای نفس کردن
sidewinder
موشک هوا به هوای سایدویندر
self will
خود رایی هوای نفس
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
storm door
درب عایق هوای توفانی
brisk air
هوای خنک و فرح بخش
caliduct
پخش کننده هوای گرم
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
inclement weather
هوای بسیار سرد یا طوفانی
acclimatation
توافق بااب و هوای یک محیط
thermostats
تنظیم کننده هوای سرد
thermostat
تنظیم کننده هوای سرد
To have a fancy for something .
هوای چیزی را درسر داشتن
fair-weather
خوب هنگام هوای صاف
To cherish a desire for something .
هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
heaving
رقص ناو در هوای طوفانی
smog
هوای الوده به دود وبخار
acclimatization
عادت کردن به هوای کوهستان
acclimatization
توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation
اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
thermal target
هوای گرم بالارونده برای بالون
to weather something in winter
چیزی را در معرض
[ آب و]
هوای زمستانی گذاشتن
swim bladder
کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
surfboat
قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
Sea
[mountain]
air makes you hungry.
هوای دریایی
[کوهستانی]
گشنگی می آورد.
velocity stacks
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
out door
صحرایی در هوای ازاد انجام شده
She has a craving to travel .
دلش هوای سفر کرده است
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
he has passed the chair
ریاست داشته است
be a man
مردانگی داشته باشید
tripod
چیزی که سه پایه داشته
tripods
چیزی که سه پایه داشته
you bet
یقین داشته باش
if any
اگر داشته باشد
keep your peck up
جرات داشته باشید
sparrow
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy .
هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
sparrows
نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
falcon
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
The room is stuffy.
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
falcons
موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
genie
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
airspeed
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
humidor
صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
airspeeds
سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
genies
موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
williwaw
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
frothily
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
he had need remember
بایستی بخاطر داشته باشید
irrelatively
بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively
بی انکه اثری داشته باشد
pent up
دریک جا نگاه داشته شده
the u states
کشوری که پادشاه داشته باشد
Be of good courage .
قوت قلب داشته باشید
par for the course
<idiom>
تنها چیزیکه انتظار داشته
Be patient .
صبر داشته باش ( حوصله کن )
the u kingdom
کشوری که پادشاه داشته باشد
He has become too big for his boots. He is getting above himself .
هوا( یابو ) ورش داشته
As much as you wish to have .
هر قدر که میل داشته با شید
pneumatic disatch
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
williwa
وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
cruise valve
سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartars
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
tartar
نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
paralleled
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling
اگر به توجه نیاز داشته باشند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com