Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
expedition
هیئت اعزامی
expeditions
هیئت اعزامی
Search result with all words
missionaries
وابسته به هیئت اعزامی
missionary
وابسته به هیئت اعزامی
mission
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
missions
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
Other Matches
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardroom
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded
هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panel
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury
هیئت داوری هیئت قضات
judicature
هیئت دادرسان هیئت قضاوت
expeditionary forces
نیروی اعزامی
expeditionary force
نیروی اعزامی
panelist
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
head of the mission
رئیس هیات اعزامی
country teams
تیمهای اعزامی به کشورها
expeditionary
وابسته به قشون کشی یاهیئت اعزامی
defferential assets
هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
expeditionary
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
mission
هیات اعزامی هیات تبلیغی
missions
هیات اعزامی هیات تبلیغی
astronomy
هیئت
configurations
هیئت
confranternity
هیئت
commissions
هیئت
committee
هیئت
configuration
هیئت
committees
هیئت
panels
هیئت
commissioning
هیئت
attitude
هیئت
attitudes
هیئت
corps
هیئت
commission
هیئت
panel
هیئت
guize
هیئت
faculty
هیئت علمی
jury
هیئت داوران
faculties
هیئت علمی
constituencies
هیئت موسسان
jury
هیئت منصفه
juries
هیئت داوران
institute
هیئت شورا
governing bodies
هیئت حاکمه
instituted
هیئت شورا
institutes
هیئت شورا
instituting
هیئت شورا
astronomy
هیئت استرونومی
constituency
هیئت موسسان
juries
هیئت منصفه
governing body
هیئت حاکمه
astronomy
علم هیئت
commissioner
عضو هیئت
commissioners
عضو هیئت
military comission
هیئت نظامی
petty jury
هیئت منصفه
political mission
هیئت سیاسی
professoriat
هیئت استادان
top drawer
هیئت حاکمه
trial jury
هیئت منصفه
directorate
هیئت رئیسه
military body
هیئت نظامی
legislative body or assembly
هیئت مققنه
department
قسمت هیئت
departments
قسمت هیئت
astronomically
مطابق هیئت
board of direcotors
هیئت مدیره
board of directers
هیئت مدیره
board of directors
هیئت مدیره
board of trade
هیئت بازرگانی
collegium
هیئت یا کمیته
council ot ministers
هیئت وزراء
diplomatic mission
هیئت سیاسی
economic commission
هیئت اقتصادی
knightage
هیئت شوالیه ها
committee
هیئت یا کمیته
executive
هیئت رئیسه
board
هیئت کمیسیون
bars
هیئت وکلاء
board
هیئت ژوری
executives
هیئت رئیسه
bar
هیئت وکلاء
configuration
هیئت پذیری
deputations
هیئت نمایندگی
deputation
هیئت نمایندگی
bureau
هیئت اداری
physiques
ترکیب هیئت
physique
ترکیب هیئت
committees
هیئت یا کمیته
bureaus
هیئت اداری
configurations
هیئت پذیری
hue
هیئت منظر
boarded
هیئت ژوری
commission
هیئت مامورین
boarded
هیئت کمیسیون
directorates
هیئت رئیسه
commissions
هیئت مامورین
commissioning
هیئت مامورین
hues
هیئت منظر
legislature
هیئت مقننه
staffed
اعضاء هیئت
legislatures
هیئت مقننه
format
قالب هیئت
staffs
اعضاء هیئت
formats
قالب هیئت
staff
اعضاء هیئت
cabinet
کابینه هیئت دولت
directorates
هیئت مدیره ستادی
directorate
هیئت مدیره ستادی
chairman of the board
[of directors/managers]
رئیس هیئت مدیره
constellations
هیئت صورت فلکی
panel
هیئت تشک پالان
panels
هیئت تشک پالان
delegacy
نماینده هیئت نمایندگان
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
military assistance advisory group (maag
هیئت مستشاری نظامی
cabinets
کابینه هیئت دولت
special jury
هیئت منصفه مخصوص
the f.
اعضای هیئت پزشکی
constellation
هیئت صورت فلکی
to be masked
تدیل هیئت دادن
cabinet
هیئت وزرا اطاقک
cabinets
هیئت وزرا اطاقک
astronomically
از روی علم هیئت
assize
هیئت قضات یا منصفه
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
electorate
هیئت انتخاب کنندگان
masked ball
رقص با هیئت مبدل
assembly
هیئت قانون گذاری
military body
هیئت رئیسه نظامی
jurors
عضو هیئت منصفه
juror
عضو هیئت منصفه
masked balls
رقص با هیئت مبدل
directors
عضو هیئت مدیره
backbenchers
عضو هیئت قانونگذاری
backbencher
عضو هیئت قانونگذاری
director
عضو هیئت مدیره
electorates
هیئت انتخاب کنندگان
grand juries
هیئت منصفه عالی
transmuted
تغییر هیئت دادن
president of the board
[ American E]
رئیس هیئت مدیره
chief executive officer
[CEO]
[American E]
رئیس هیئت مدیره
companies
دسته هیئت بازیگران
transmute
تغییر هیئت دادن
transmutes
تغییر هیئت دادن
transmuting
تغییر هیئت دادن
grand jury
هیئت منصفه عالی
company
دسته هیئت بازیگران
uranological
وابسته به هیئت و اجرام سماوی
directorate
مقام ریاست هیئت مدیره
astronomical
بیشمار وابسته به علم هیئت
transfiguration
تبدیل هیئت تغییر شکل
astronomic
بیشمار وابسته به علم هیئت
privy councillor
عضو هیئت رایزنان سلطنتی
petit jury
هیئت منصفه دوازده نفری
discipline and adjustment board
هیئت تدوین مقررات انضباطی
chairmen
مدیر رئیس هیئت مدیره
chairman
مدیر رئیس هیئت مدیره
cryptoboard
هیئت کشف رمز پیامها
verdicts
رای هیئت منصفه فتوی
verdict
رای هیئت منصفه فتوی
secretariats
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
directorates
مقام ریاست هیئت مدیره
Soviets
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
assignees in bankruptcy
هیئت تصفیه امور ورشکسته
Soviet
هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
secretariat
هیئت دبیران وکارمندان دفتری
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
boarded
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
directorate
[of a company]
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
board of
[executive]
directors
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
directorate
[of a company]
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
board of inspection and survey
هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
government
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
governments
فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
combined communication board
هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
board of
[executive]
directors
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
electoral college
هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
household troops
هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
embracery
جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
authoritarian
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
mission
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
authoritarians
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
combined communication board
هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
air transport allocations board
هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
boxman
عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
true bill
اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
awards
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
to vote somebody on the board of directors
رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
commitment board
هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
legislative council
هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com