English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English Persian
governing bodies هیئت حاکمه
governing body هیئت حاکمه
top drawer هیئت حاکمه
Search result with all words
Soviet هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviets هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
white hall هیئت حاکمه انگلیس
Other Matches
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boarded هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
judicature هیئت دادرسان هیئت قضاوت
governing bodies هیات حاکمه
governing body هیات حاکمه
governing board کمیته حاکمه
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
oligrachy هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
censeur ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
elite طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
french revolution انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
panels هیئت
commissions هیئت
confranternity هیئت
astronomy هیئت
guize هیئت
committee هیئت
commissioning هیئت
committees هیئت
commission هیئت
panel هیئت
configuration هیئت
attitudes هیئت
configurations هیئت
corps هیئت
attitude هیئت
collegium هیئت یا کمیته
economic commission هیئت اقتصادی
legislatures هیئت مقننه
format قالب هیئت
formats قالب هیئت
institute هیئت شورا
instituted هیئت شورا
institutes هیئت شورا
instituting هیئت شورا
executive هیئت رئیسه
legislative body or assembly هیئت مققنه
knightage هیئت شوالیه ها
diplomatic mission هیئت سیاسی
juries هیئت منصفه
board of trade هیئت بازرگانی
board of directors هیئت مدیره
board of directers هیئت مدیره
board of direcotors هیئت مدیره
faculties هیئت علمی
faculty هیئت علمی
commissioner عضو هیئت
commissioners عضو هیئت
department قسمت هیئت
departments قسمت هیئت
expeditions هیئت اعزامی
expedition هیئت اعزامی
juries هیئت داوران
jury هیئت منصفه
constituencies هیئت موسسان
constituency هیئت موسسان
council ot ministers هیئت وزراء
astronomy علم هیئت
astronomy هیئت استرونومی
astronomically مطابق هیئت
legislature هیئت مقننه
executives هیئت رئیسه
professoriat هیئت استادان
staff اعضاء هیئت
physiques ترکیب هیئت
physique ترکیب هیئت
staffed اعضاء هیئت
staffs اعضاء هیئت
committees هیئت یا کمیته
bars هیئت وکلاء
committee هیئت یا کمیته
trial jury هیئت منصفه
directorates هیئت رئیسه
hues هیئت منظر
hue هیئت منظر
bureaus هیئت اداری
bureau هیئت اداری
bar هیئت وکلاء
political mission هیئت سیاسی
directorate هیئت رئیسه
jury هیئت داوران
board هیئت کمیسیون
commissions هیئت مامورین
deputation هیئت نمایندگی
commissioning هیئت مامورین
configuration هیئت پذیری
commission هیئت مامورین
military body هیئت نظامی
boarded هیئت کمیسیون
boarded هیئت ژوری
board هیئت ژوری
military comission هیئت نظامی
configurations هیئت پذیری
petty jury هیئت منصفه
deputations هیئت نمایندگی
assize هیئت قضات یا منصفه
to be masked تدیل هیئت دادن
astronomically از روی علم هیئت
the f. اعضای هیئت پزشکی
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
delegacy نماینده هیئت نمایندگان
chief executive officer [CEO] [American E] رئیس هیئت مدیره
president of the board [ American E] رئیس هیئت مدیره
military assistance advisory group (maag هیئت مستشاری نظامی
chairman of the board [of directors/managers] رئیس هیئت مدیره
special jury هیئت منصفه مخصوص
military body هیئت رئیسه نظامی
transmuted تغییر هیئت دادن
panel هیئت تشک پالان
panels هیئت تشک پالان
jurors عضو هیئت منصفه
juror عضو هیئت منصفه
missionaries وابسته به هیئت اعزامی
masked balls رقص با هیئت مبدل
masked ball رقص با هیئت مبدل
missionary وابسته به هیئت اعزامی
constellation هیئت صورت فلکی
constellations هیئت صورت فلکی
backbenchers عضو هیئت قانونگذاری
backbencher عضو هیئت قانونگذاری
assembly هیئت قانون گذاری
transmute تغییر هیئت دادن
transmuting تغییر هیئت دادن
transmutes تغییر هیئت دادن
directorate هیئت مدیره ستادی
directorates هیئت مدیره ستادی
grand juries هیئت منصفه عالی
cabinets کابینه هیئت دولت
cabinet هیئت وزرا اطاقک
cabinet کابینه هیئت دولت
companies دسته هیئت بازیگران
directors عضو هیئت مدیره
director عضو هیئت مدیره
cabinets هیئت وزرا اطاقک
grand jury هیئت منصفه عالی
company دسته هیئت بازیگران
electorate هیئت انتخاب کنندگان
electorates هیئت انتخاب کنندگان
uranological وابسته به هیئت و اجرام سماوی
privy councillor عضو هیئت رایزنان سلطنتی
directorate مقام ریاست هیئت مدیره
astronomical بیشمار وابسته به علم هیئت
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
astronomic بیشمار وابسته به علم هیئت
transfiguration تبدیل هیئت تغییر شکل
directorates مقام ریاست هیئت مدیره
petit jury هیئت منصفه دوازده نفری
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
verdicts رای هیئت منصفه فتوی
missions ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
secretariats هیئت دبیران وکارمندان دفتری
secretariat هیئت دبیران وکارمندان دفتری
chairman مدیر رئیس هیئت مدیره
verdict رای هیئت منصفه فتوی
cryptoboard هیئت کشف رمز پیامها
chairmen مدیر رئیس هیئت مدیره
board of [executive] directors هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
board of inspection and survey هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
board of [executive] directors هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
governments فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
government فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
directorate [of a company] هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
household troops هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
electoral college هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
missions ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
combined communication board هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
authoritarians طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarian طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
embracery جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
mission ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
air transport allocations board هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
true bill اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
boxman عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
award مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
to vote somebody on the board of directors رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
legislative council هیئت عالی مقننه در انگلیس مجلس مقننه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com