English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
Soviet هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviets هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Other Matches
governing body هیئت حاکمه
top drawer هیئت حاکمه
governing bodies هیئت حاکمه
white hall هیئت حاکمه انگلیس
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boardrooms اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boarded هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury هیئت داوری هیئت قضات
governing board کمیته حاکمه
governing body هیات حاکمه
governing bodies هیات حاکمه
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
oligrachy هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
censeur ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
elite طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
french revolution انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
alliances اتحاد
unions اتحاد
union اتحاد
accretion اتحاد
injunction اتحاد
unity اتحاد
togetherness اتحاد
alliance اتحاد
federal اتحاد
injunctions اتحاد
conferderation اتحاد
integrity اتحاد
confederation اتحاد
confederations اتحاد
consolidation اتحاد
solidarity اتحاد
federative اتحاد
identities اتحاد
identity اتحاد
league اتحاد
leagues اتحاد
incorporation اتحاد
unitive موجد اتحاد
diphthongs اتحاد دو صوت
diphthong اتحاد دو صوت
confederacy اتحاد پیوند
unions اتحاد سازش
monetary convention اتحاد ارزی
unifiable قابل اتحاد
monetary convention اتحاد پولی
military convention اتحاد نظامی
mathematical identity اتحاد ریاضی
unison اتحاد اتفاق
sodality اتحاد یگانگی
syneresis اتحاد دو حرف
association معاشرت اتحاد
consolidation ترکیب اتحاد
defensive league اتحاد دفاعی
associations معاشرت اتحاد
confederacies اتحاد پیوند
unions اتحاد اتحادیه
coalition اتحاد موقتی
Soviet Union اتحاد شوروی
marriages یگانگی اتحاد
marriage یگانگی اتحاد
tie اتحاد وابستگی
ties اتحاد وابستگی
union اتحاد واتفاق
union اتحاد اتحادیه
coalitions اتحاد موقتی
union اتحاد سازش
disunity عدم اتحاد
unions اتحاد واتفاق
pentarchy اتحاد پنج حکومت
synoeky اتحاد واتفاق الحاق
misalliance اتحاد وائتلاف نامناسب
league اتحاد متحد کردن
leagues اتحاد متحد کردن
bands دستهء موسیقی اتحاد
band دستهء موسیقی اتحاد
slur خط اتحاد لکه ننگ
solidarity بهم پیوستگی [اتحاد]
unionist هواخواه اتحاد و یگانگی
spirit de corps روح یگانگی و اتحاد
slurred خط اتحاد لکه ننگ
triumvir عضو اتحاد سه گانه
synoecy اتحاد واتفاق الحاق
slurring خط اتحاد لکه ننگ
slurs خط اتحاد لکه ننگ
unionists هواخواه اتحاد و یگانگی
pan americanism طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
post union اتحاد پستی بین المللی
pentarchy اتحاد پنج نیرو یاپنج حس
blocks اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
misjoinder اتحاد ناصحیح وتبانی اصحاب دعوی
block اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocked اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
integration یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
blocs جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
bloc جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
commissioning هیئت
guize هیئت
commissions هیئت
confranternity هیئت
configurations هیئت
configuration هیئت
astronomy هیئت
commission هیئت
committees هیئت
attitude هیئت
attitudes هیئت
corps هیئت
panel هیئت
committee هیئت
panels هیئت
department قسمت هیئت
departments قسمت هیئت
professoriat هیئت استادان
astronomy علم هیئت
board of direcotors هیئت مدیره
commissioners عضو هیئت
astronomy هیئت استرونومی
commissioner عضو هیئت
faculty هیئت علمی
trial jury هیئت منصفه
expedition هیئت اعزامی
faculties هیئت علمی
expeditions هیئت اعزامی
astronomically مطابق هیئت
political mission هیئت سیاسی
legislative body or assembly هیئت مققنه
economic commission هیئت اقتصادی
military body هیئت نظامی
knightage هیئت شوالیه ها
diplomatic mission هیئت سیاسی
petty jury هیئت منصفه
military comission هیئت نظامی
board of directers هیئت مدیره
board of trade هیئت بازرگانی
collegium هیئت یا کمیته
council ot ministers هیئت وزراء
deputation هیئت نمایندگی
legislature هیئت مقننه
legislatures هیئت مقننه
format قالب هیئت
formats قالب هیئت
institute هیئت شورا
bars هیئت وکلاء
bar هیئت وکلاء
staffs اعضاء هیئت
institutes هیئت شورا
instituting هیئت شورا
hues هیئت منظر
staff اعضاء هیئت
commissions هیئت مامورین
commissioning هیئت مامورین
physiques ترکیب هیئت
physique ترکیب هیئت
committee هیئت یا کمیته
board هیئت ژوری
board هیئت کمیسیون
hue هیئت منظر
boarded هیئت ژوری
bureaus هیئت اداری
boarded هیئت کمیسیون
bureau هیئت اداری
commission هیئت مامورین
deputations هیئت نمایندگی
directorates هیئت رئیسه
staffed اعضاء هیئت
committees هیئت یا کمیته
executive هیئت رئیسه
executives هیئت رئیسه
jury هیئت منصفه
configuration هیئت پذیری
jury هیئت داوران
juries هیئت داوران
juries هیئت منصفه
board of directors هیئت مدیره
configurations هیئت پذیری
directorate هیئت رئیسه
constituencies هیئت موسسان
constituency هیئت موسسان
instituted هیئت شورا
constellations هیئت صورت فلکی
director عضو هیئت مدیره
company دسته هیئت بازیگران
special jury هیئت منصفه مخصوص
grand jury هیئت منصفه عالی
directors عضو هیئت مدیره
the f. اعضای هیئت پزشکی
panel هیئت تشک پالان
panels هیئت تشک پالان
chairman of the board [of directors/managers] رئیس هیئت مدیره
directorate هیئت مدیره ستادی
president of the board [ American E] رئیس هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E] رئیس هیئت مدیره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com