Dictiornary-Farsi | هیجان ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
inexcitable	هیجان ناپذیر


Other Matches

invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
lather	هیجان
tornados	هیجان
tornadoes	هیجان
tornado	هیجان
dithers	هیجان
dithered	هیجان
dither	هیجان
heatedly	با هیجان
emotion	هیجان
emotions	هیجان
ebullient	پر هیجان
snit	هیجان
fret	هیجان
ignition	هیجان
titillation	هیجان
frets	هیجان
frenzy	هیجان
twitteration	هیجان
burning	هیجان
excitment	هیجان
tempests	هیجان
tempest	هیجان
thrills	هیجان
thrill	هیجان
stour	هیجان
fevers	هیجان
fever	هیجان
waving	هیجان
waves	هیجان
waved	هیجان
hysterics	هیجان
wave	هیجان
frisson	هیجان
burning	در هیجان
excitation	هیجان
incensement	هیجان
excitedness	هیجان
kippage	هیجان
frissons	هیجان
to string up	به هیجان اوردن
cliffhanger <idiom>	هیجان انگیز
rip roaring	هیجان انگیر
effervescency	هیجان خروش
high-pitched	هیجان زده
unco	هیجان مرموز
gung-ho	پر شور و هیجان
to flare up	به هیجان امدن
twitter	هیجان وارتعاش
excitedly	از روی هیجان
affectivity	هیجان پذیری
orgasm	شور و هیجان
orgasms	شور و هیجان
chafe	به هیجان اوردن
chafes	به هیجان اوردن
chafing	به هیجان اوردن
twitters	هیجان وارتعاش
twittering	هیجان وارتعاش
labile affect	هیجان نااستوار
appropriate affect	هیجان همخوان
inflame	به هیجان اوردن
inflames	به هیجان اوردن
inflaming	به هیجان اوردن
agitation	هیجان تلاطم
boil	التهاب هیجان
boiled	التهاب هیجان
boils	التهاب هیجان
aglow	در حالت هیجان
twittered	هیجان وارتعاش
rapturous	هیجان انگیز
impassion	به هیجان اوردن
incensive	هیجان امیز
hyperthymia	هیجان زدگی
jumpy	هیجان اور
tickled pink	هیجان زده
fizzes	سرزندگی هیجان داشتن
fizzed	سرزندگی هیجان داشتن
buring question	مسئله هیجان اور
turn (someone) on <idiom>	به هیجان آوردن شخصی
fizz	سرزندگی هیجان داشتن
emote	هیجان بخرج دادن
emote	هیجان نشان دادن
fizzing	سرزندگی هیجان داشتن
heatedly	از روی هیجان یا حرارت
fury	هیجان شدید وتند خشم
overworks	خسته کردن به هیجان اوردن
commove	مضطرب ساختن به هیجان اوردن
home run	بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
overworking	خسته کردن به هیجان اوردن
overworked	خسته کردن به هیجان اوردن
electrified	الکتریکی کردن به هیجان اوردن
stirring	بهم زننده هیجان اور
go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
manias	عشق هیجان بی دلیل وزیاد
mania	عشق هیجان بی دلیل وزیاد
wind up <idiom>	خیلی هیجان زده شدن
thriller	هیجان انگیز مرتعش کننده
thrillers	هیجان انگیز مرتعش کننده
overwork	خسته کردن به هیجان اوردن
abuzz <adj.>	پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
irritament	تحریک کننده هیجان اور
electrify	الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrifies	الکتریکی کردن به هیجان اوردن
hysteric	دارای هیجان شدید یاهیستری
electrifying	الکتریکی کردن به هیجان اوردن
to tie into something [ American E]	با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
to look forward to something excitedly	با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to feverishly look forward to something	با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
hysteria	غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
furore	هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
I was on tiptoe with excitement.	از هیجان روی پا بند نمی شدم
flag waver	مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
It is so exciting!	این بسیار هیجان انگیز است!
buck fever	هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
warm to one's work	در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
tear jerking	نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
I'm dying to know what happened.	خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
beside one's self <idiom>	خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
tearjerker	نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
flip one's lid <idiom>	خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
yips	هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
tempest in a teapot <idiom>	درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
buck fever	هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
waterproofs	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
waterproofed	نم ناپذیر
inappealable	پژوهش ناپذیر
inalterable	تغییر ناپذیر
incompressible	فشار ناپذیر
indisributable	بخش ناپذیر
inconvertible	مبادله ناپذیر
inscrvtable	تفحص ناپذیر
imperviable	سرایت ناپذیر
inexhaustibly	بطورپایان ناپذیر
inexplorable	کاوش ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
inappellable	پژوهش ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر
incommutably	تبدیل ناپذیر
incompressible	تراکم ناپذیر
indispansably	بطورچاره ناپذیر
incommutable	تخفیف ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
incommensurable	مقایسه ناپذیر
incommensurable	سنجش ناپذیر
indefeasible	بطلان ناپذیر
incoercible	انقباض ناپذیر
incodensable	انقباض ناپذیر
indefeasible	فسخ ناپذیر
indubious	تردید ناپذیر
indecomposable	فساد ناپذیر
ineludible	گریز ناپذیر
indisciplinable	انظباط ناپذیر
inexecutable <adj.>	انجام ناپذیر
unfeasible <adj.>	انجام ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
impracticable <adj.>	انجام ناپذیر
absolute <adj.>	اجتناب ناپذیر
impossible [colloquial] <adj.>	تحمل ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indispensable <adj.>	اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
intangibly	بطورلمس ناپذیر
insusceptible	تایید ناپذیر
insol	انحلال ناپذیر
inirritable	تحریک ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر