Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
canon low
هیچ یک ازدادگاههای CL اعم از حقوقی یا جزایی متبع نیست
Other Matches
imprescriptible
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
punitive
جزایی
penal
جزایی
criminal action
دعوی جزایی
criminal prosecution
تعقیب جزایی
punitive article
قوانین جزایی ارتش
military justice
قوانین جزایی ارتش
retributive
متضمن مکافات جزایی
the low of criminal procedure
قانون اصول محاکمات جزایی
counter charge
دعوی متقابل در امر جزایی
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
incorporate
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
the court penalized his act
دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
judge advocate general
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
class b allotment
کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
penalized
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalize
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalising
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalises
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes
کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penal statute
قانون جزایی قانون مجازات
jural
حقوقی
legal
حقوقی
juridical
حقوقی
soundex code
کد حقوقی
de jure
حقوقی
legal department
اداره حقوقی
legal adviser
مشاور حقوقی
legal advisor
مشاور حقوقی
legal committee
کمیته حقوقی
legal entity
شخص حقوقی
legal fiction
تصور حقوقی
soundex code
کد حقوقی پرسنلی
pay voucher
سند حقوقی
pay voucher
حواله حقوقی
pay grade
ضریب حقوقی
medicolegal
پزشکی- حقوقی
legal responsibility
مسئوولیت حقوقی
legal personality
شخصیت حقوقی
legal
مشروع حقوقی
legal person
شخص حقوقی
law term
اصطلاح حقوقی
law agent
نماینده حقوقی
juristically
از لحاظ حقوقی
solicitors
مشاور حقوقی
commentaries
تفسیر حقوقی
jeopardy
گرفتاری حقوقی
commentary
تفسیر حقوقی
juridical person
شخص حقوقی
Legal Advisor
مشاور حقوقی
legal counsel
مشاور حقوقی
corporate body
شخص حقوقی
civil proceedings
اقدامات حقوقی
solicitor
مشاور حقوقی
jurisprudence
علم حقوقی
juridically
از لحاظ حقوقی
juridical personality
شخصیت حقوقی
civil
داخلی حقوقی
artificial persons
اشخاص حقوقی
action
جریان حقوقی تعقیب
punishable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
اتهام پذیر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
writer to the signet
مشاور حقوقی اسکاتلندی
punishable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
The formalities of judicial process.
تشریفات حقوقی وقضایی
culpable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actions
جریان حقوقی تعقیب
civil action
دعوی مدنی یا حقوقی
lawyers
مشاور حقوقی حقوقدان
lawyer
مشاور حقوقی حقوقدان
isonomy
تساوی سیاسی و حقوقی
actionable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
jurisconsult
فقیه مشاور حقوقی
in legal parlance
بزبان یا عباراتی حقوقی
penal
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
military pay order
لیست حقوقی پرسنل
civil procedure
اصول محاکمات حقوقی
civil low
سیستم حقوقی رم باستان
to obtain legal advice
مشاوره حقوقی دریافتن
penal
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
اتهام پذیر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
institution
اصل حقوقی بنگاه
punishable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
اتهام پذیر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
سزاوار مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
سزاوار کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
اتهام پذیر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
اتهام پذیر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
اتهام پذیر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستحق مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
punishable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
corporate
دارای شخصیت حقوقی
culpable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
قابل تعقیب
[حقوقی]
culpable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
مستوجب کیفر
[حقوقی]
law enforcement
اجرای قوانین
[حقوقی]
actionable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
مستحق کیفر
[حقوقی]
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
legal fiction
فرض قانونی فرضیه حقوقی
corporative
وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
docketed
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
docket
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
dockets
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketing
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
military pay order
جدول تغییرات حقوقی پرسنل
exemption from territorial jurisdiction
معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
administrative(financial,legal)process.
جریان اداری (مالی .حقوقی )
actionable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
punishable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
culpable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
corporation
که دارای شخصیت حقوقی باشند
punishable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
company secretary
مسئول مالی و حقوقی شرکت
actionable
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
indictable
<adj.>
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
penal
<adj.>
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
corporations
که دارای شخصیت حقوقی باشند
basic allowance
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
draconian
قوانین حقوقی سخت وبی رحمانه
to initiate legal action
دعوی حقوقی را راه انداختن
[حقوق]
I will be instigating
[initiating]
legal proceedings.
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
corporations
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
pay grade
ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
corporation
شرکت ثبت شده موسسه حقوقی
corporator
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
birthright
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
consultary response
نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
disincorporate
ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
inland duty
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
law french
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
Solicitor General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
judge made law
نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
equitable mortgage
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
Solicitors General
مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
interplead
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
salvaging
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage
نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
duress
در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
corporation
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
breach of trust
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
benelux
اتحادیه گمرکی بلژیک و هلند و لوکزامبوزگ که کم کم معنی شخصیتهای حقوقی این سه کشور را نیزبه خود گرقته است
restatement of the law
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
auxiliaries
نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com