English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
ben وابسته باطاق نشیمن
Other Matches
enteringthe room he silmed باطاق درامده لبخندزد
companion ladder نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion hatchway راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
parlour اطاق نشیمن
parlours اطاق نشیمن
palor اطاق نشیمن
parlor اطاق نشیمن
sitting-rooms اتاق نشیمن
seat angle نبشی نشیمن
sitting room اتاق نشیمن
living rooms سالن نشیمن
living rooms اتاق نشیمن
living room اطاق نشیمن
living room سالن نشیمن
living room اتاق نشیمن
parlors اطاق نشیمن
sitting-room اتاق نشیمن
sittings نشیمن صندلی
sitting نشیمن صندلی
living rooms اطاق نشیمن
keeping room اطاق نشیمن
Elephant in the living room فیل در اتاق نشیمن
keeping-room اتاق نشیمن
dwelling room اطاق نشیمن
thwarts سکوی نشیمن قایق
behind کپل نشیمن گاه
seating محل استقرار نشیمن
behinds کپل نشیمن گاه
perch نشیمن گاه پرنده
perched نشیمن گاه پرنده
perches نشیمن گاه پرنده
perching نشیمن گاه پرنده
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attache وابسته
dependent وابسته
dependant وابسته
dependants وابسته
aquatic وابسته به اب
tuitionary وابسته به
attendants وابسته
elysian وابسته به
attached وابسته
belonging وابسته ها
affiliated وابسته
monitorial وابسته به
pertianing وابسته
diphtheric وابسته به
plantar وابسته به کف پا
adjective وابسته
federated وابسته
of kin وابسته
commissarial وابسته به
thereof وابسته به ان
attendant وابسته
federating وابسته
appurtenant وابسته
interdependent وابسته
cantabrigian وابسته به
carpal وابسته به مچ
comprador وابسته
adjectives وابسته
affiliating وابسته
affiliates وابسته
affiliate وابسته
related وابسته
federates وابسته
pertinent وابسته
thereof=of that وابسته به ان
akin وابسته
congenerous وابسته
federate وابسته
cephalic وابسته به سر
attributable وابسته به
messianic وابسته به
israelitish وابسته به
sexual organs وابسته به
relative وابسته
pyretic وابسته به تب
correspondent وابسته
contingents وابسته
contingent وابسته
hanger on وابسته
correspondents وابسته
elfin وابسته به جن
pyrexic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
germane وابسته
wedded وابسته
syncop وابسته به غش
subordinating وابسته
riverrine وابسته به
subordinates وابسته
relevant وابسته
levitical وابسته به
subordinated وابسته
subordinate وابسته
pertaining وابسته
febile وابسته به تب
pharyngal وابسته به گلوگاه
aortal وابسته بشاهرگ
vital وابسته به زندگی
aortic وابسته بشاهرگ
investigatory وابسته به رسیدگی
pyrrhic وابسته به " پیروس "
scientific وابسته بعلم
promethean وابسته به پرومیتوس
ethnicity وابسته به نژادشناسی
ethnic وابسته به نژادشناسی
networks وابسته به شبکه
provencal وابسته بشهر
municipal وابسته بشهرداری
psychologic وابسته به روانشناسی
seminal وابسته به منی
puberal وابسته به بلوغ
pubertal وابسته به بلوغ
programmatic وابسته به پروگرام
vital وابسته بزندگی
pharmacologic وابسته بداروشناسی
photographic وابسته به عکاسی
rectal وابسته به مقعد
rhinal وابسته به بینی
rectorial وابسته به rector
surgical وابسته به جراحی
petiolar وابسته به برگدم
oracular وابسته به وحی
peruvian وابسته به پرو
archimedean وابسته به ارشمیدس
matrimonial وابسته به عروسی
jugulars وابسته بوریدوداجی
solar وابسته بخورشید
ranine وابسته به وزغ
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
menstrual وابسته به قاعده گی
pygmaean وابسته به پیگمی ها
pythian وابسته به "اپولو"
pygmean وابسته به پیگمی ها
cufic وابسته به کوفه
petrologic وابسته به سنگ
porcine وابسته بخوک
psychiatric وابسته به روانپزشکی
pharisaic وابسته به فریسی
homicidal وابسته به ادمکشی
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
jugular وابسته بوریدوداجی
human وابسته بانسان
maritime وابسته بدریانوردی
mission وابسته به ماموریت
pessimistic وابسته به بدبینی
nasal وابسته به منخرین
nasal وابسته به بینی
pleural وابسته به شامه شش
landed وابسته بزمین
platinic وابسته به پلاتین
prefectoral وابسته به اداری
emotive وابسته به احساسات
pancreatic وابسته به لوزالمعده
degenerative وابسته به انحطاط
materialistic وابسته به مادیات
missions وابسته به ماموریت
preemptive وابسته به پیشدستی
marine وابسته به دریانوردی
marines وابسته به دریانوردی
connubial وابسته به زناشویی
paralytic وابسته به فلج
paralytics وابسته به فلج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com