Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
hermitic
وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Search result with all words
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Other Matches
eremite
گوشه نشین
unsociable
گوشه نشین
ancress
زن گوشه نشین
anchoress
زن گوشه نشین
solitudinarian
گوشه نشین
hermitess
زن گوشه نشین
cloisterer
گوشه نشین
recluse
منزوی گوشه نشین
anchorite
گوشه نشین زاهد
recluses
منزوی گوشه نشین
anchoret
زاهد گوشه نشین
hermits
زاهد گوشه نشین
hermit
زاهد گوشه نشین
solitary
گوشه نشین منزوی
chimney-corner
[گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
altaian
وابسته بکوههای التا تاتارالتای نشین
claustral
صومعه نشین وابسته بدیر یاصومعه
nymphean
وابسته به حوری دریایی حور نشین
The tenant is like a colonist .
<proverb>
اجاره نشین خوش نشین است .
riverain
کرانه نشین ساحل نشین
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
acute angle
گوشه تیز گوشه تند
eremitic
گوشه نشینانه گوشه گیر
palatinate
کنت نشین ساکن کنت نشین
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
companion
هم نشین
lees
ته نشین
anuses
نشین
lake dweller
اب نشین
anus
نشین
sediment
ته نشین
sediments
ته نشین
alluvion
ته نشین
deposit
ته نشین
fecal
ته نشین
marchman
سر حد نشین
alluvium
ته نشین
deposits
ته نشین
cottager
کلبه نشین
illuviate
ته نشین شدن
dalesman
دره نشین
residues
زیادتی ته نشین
depone
ته نشین کردن)
anchorite
خلوت نشین
settle
ته نشین شدن
settles
ته نشین شدن
islander
جزیره نشین
khanate
خان نشین
cottagers
کلبه نشین
ala
شاه نشین
alette
شاه نشین
residue
زیادتی ته نشین
stay at home
خانه نشین
alluvion
ته نشین سیل
tenants
کرایه نشین
nemoral
جنگل نشین
planeted
سیاره نشین
bay-window
شاه نشین
insessorial
جوف نشین
islaner
جزیره نشین
foul ground
کفه ته نشین
spelaean
غار نشین
insessorial
شاخه نشین
cotenant
هم اجاره نشین
tenant
کرایه نشین
consort
هم نشین شدن
forntiersman
سرحد نشین
easterner
خاور نشین
palating
کنت نشین
to take one's s. on the throne
بر تخت نشین
woodman
جنگل نشین
half pace
شاه نشین
residual
پس مانده ته نشین
tartar
ته نشین رسوب
tartars
ته نشین رسوب
hilariously
تپه نشین
precipitator
ته نشین کننده
islanders
جزیره نشین
provincial
ایالت نشین
easterners
خاور نشین
grand duchy
دوک نشین
forntiersman
مرز نشین
floaty
دارای اب نشین کم
Bedouins
بادیه نشین
Bedouin
بادیه نشین
plainsman
جلگه نشین
passerine
شاخه نشین
exurbanite
حومه نشین
paludous
مرداب نشین
paludose
مرداب نشین
paludicole
مرداب نشین
governor's seat
حکومت نشین
nomadic
چادر نشین
governor's seat
حاکم نشین
colonists
مستعمره نشین
colonist
مستعمره نشین
foresters
جنگل نشین
hutholder
کلبه نشین
oppidan
شهر نشین
dreg
ته نشین اشغال
prelature
اسقف نشین
freeman
شهر نشین
freemen
شهر نشین
precipitating
ته نشین کردن
precipitates
ته نشین کردن
precipitated
ته نشین کردن
precipitate
ته نشین کردن
consorts
هم نشین شدن
frontbenchers
پیش نشین
frontbencher
پیش نشین
dais
شاه نشین
alcoves
شاه نشین
alcove
شاه نشین
bay windows
شاه نشین
bay window
شاه نشین
dioceses
اسقف نشین
diocese
اسقف نشین
duchy
دوک نشین
duchies
دوک نشین
emirates
امیر نشین
emirate
امیر نشین
forester
جنگل نشین
consorted
هم نشین شدن
lessee
اجاره نشین
khanate
خان نشین
silvicolous
جنگل نشین
antiset
ماده ضد ته نشین
sediments
ته نشین شدن
renter
کرایه نشین
sediment
ته نشین شدن
paces
شاه نشین
paced
شاه نشین
convex
شاه نشین
chief tomn
حاکم نشین
slummer
زاغه نشین
assort
هم نشین شدن
cenobite
صومعه نشین
sedimentate
ته نشین شدن
marchman
مرز نشین
chief tomn
امیر نشین
deposits
ته نشست ته نشین
sea gauge
اب نشین کشتی
borderer
سرحد نشین
consorting
هم نشین شدن
arboraceous
درخت نشین
deposit
ته نشست ته نشین
pace
شاه نشین
low lander
ساحل نشین
seater
کرسی نشین
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
county town
حاکم نشین استان
county towns
حاکم نشین استان
chief residence
مقرعمده حاکم نشین
to keep house
خانه نشین شدن
armchairs
پشت میز نشین
armchair
پشت میز نشین
nomads
چادر نشین ایلیاتی
settlor
ماندگار خوش نشین
tenant
کرایه نشین متصرف
tenants
کرایه نشین متصرف
immigrant
غریب کوچ نشین
immigrants
غریب کوچ نشین
to tip something
[British E]
ته نشین کردن چیزی
brooder
روی تخم نشین
nomad
چادر نشین ایلیاتی
houses
خانه نشین شدن
house
خانه نشین شدن
stylite
زاهد مناره نشین
isles
جزیره نشین کردن
deskman
پشت میز نشین
deposit
: ته نشین کردن گذاشتن
percher
مرغ چوب نشین
percher
مرغ شاخه نشین
argol
دردشراب .ته نشین شراب
urbanistic
شهر نشین متمدن
urbanist
شهر نشین متمدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com