Total search result: 202 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
cometary |
وابسته بستاره دنباله دار |
cometic |
وابسته بستاره دنباله دار |
|
|
Other Matches |
|
fugal |
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن |
stargaze |
بستاره ها خیره شدن |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
stem |
دنباله |
stemmed |
دنباله |
stemming |
دنباله |
stems |
دنباله |
rears |
دنباله |
rearing |
دنباله |
reared |
دنباله |
wakes |
دنباله کش تی |
waked |
دنباله کش تی |
suites |
دنباله |
suite |
دنباله |
trail |
دنباله |
follow-up |
دنباله |
trailed |
دنباله |
sequel |
دنباله |
sequels |
دنباله |
trains |
دنباله |
trained |
دنباله |
train |
دنباله |
tail end |
دنباله |
appendices |
دنباله |
trailing |
دنباله |
trails |
دنباله |
wake |
دنباله کش تی |
rear |
دنباله |
trainbearer |
دنباله کش |
series |
دنباله |
tails |
دنباله |
follow-ups |
دنباله |
tailed |
دنباله |
continued form |
دنباله |
following |
دنباله |
tail |
دنباله |
appendixes |
دنباله |
appendix |
دنباله |
trailing |
دنباله داشتن |
tailing |
دنباله تعقیب |
tail cone |
دنباله مخروطی |
tailing factor |
ضریب دنباله |
trail |
دنباله داشتن |
subsequent to |
[مستقیما] پس از [به دنباله] |
the trail of a meteor |
دنباله شهاب |
trailed |
دنباله داشتن |
sequence |
دنباله [ریاضی] |
trails |
دنباله داشتن |
extension lines |
خطوط دنباله |
followism |
دنباله روی |
to follow |
دنباله داشتن |
full bottomed |
دنباله دار |
calling sequence |
دنباله فراخوانی |
to continue |
دنباله داشتن |
fibonacci series |
دنباله فیبو ناجی |
comet |
ستاره دنباله دار |
trail |
دنباله دار بودن |
trailed |
دنباله دار بودن |
comet |
ذوذنب دنباله دار |
deference need |
نیاز دنباله روی |
trails |
دنباله دار بودن |
comets |
ذوذنب دنباله دار |
blazing star |
ستاره دنباله دار |
full bottomed |
دارای دنباله دراز |
trailing |
دنباله دار بودن |
comets |
ستاره دنباله دار |
cometology |
گفتاردرستارههای دنباله دار |
followed by <adj.> |
دنباله گرفته شده با |
sum of the terms of an infinite sequence |
مجموع یک دنباله [ریاضی] |
series |
مجموع یک دنباله [ریاضی] |
ship haven |
طرادههای دنباله کشتی |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
sequences |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
sequence |
به ترتیب مرتب کردن دنباله |
the track of a comet |
مسیر ستاره دنباله دار |
sea tail |
دنباله دریایی یکانهای هوارو |
cometography |
شرح ستاره دنباله دار |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
trailing zeros |
صفرهای پشتی [دنباله دار] [ریاضی] |
follow up |
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن |
trainbearer |
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
cama |
توده ابرمانندی که هسته ستاره دنباله داررافراگرفته است |
complete transaction |
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت |
fugues |
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند |
fugue |
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند |
coma |
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد |
comas |
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد |
follow up |
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان |
enjambment |
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن |
lithic |
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم |
sister services |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
zygose |
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی |
frontal |
وابسته به پیشانی وابسته بجلو |
vortex trail |
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید |
hermitical |
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین |
Neanderthal |
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه |
morphic |
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود |
associating |
وابسته وابسته کردن |
associate |
وابسته وابسته کردن |
associated |
وابسته وابسته کردن |
associates |
وابسته وابسته کردن |
poplitaeal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
physico chemical |
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی |
popliteal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
epistemologycal |
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی |
life cycle hypothesis |
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است . |
sexual organs |
وابسته به |
pyretic |
وابسته به تب |
attendants |
وابسته |
attendant |
وابسته |
pyrexic |
وابسته به تب |
attached |
وابسته |
pyrexial |
وابسته به تب |
riverrine |
وابسته به |
of kin |
وابسته |
thereof=of that |
وابسته به ان |
interdependent |
وابسته |
germane |
وابسته |
diphtheric |
وابسته به |
adjective |
وابسته |
pertianing |
وابسته |
pertinent |
وابسته |
pertaining |
وابسته |
related |
وابسته |
affiliate |
وابسته |
affiliated |
وابسته |
affiliates |
وابسته |
affiliating |
وابسته |
attributable |
وابسته به |
elfin |
وابسته به جن |
appurtenant |
وابسته |
syncop |
وابسته به غش |
aquatic |
وابسته به اب |
plantar |
وابسته به کف پا |
cantabrigian |
وابسته به |
carpal |
وابسته به مچ |
thereof |
وابسته به ان |
adjectives |
وابسته |
akin |
وابسته |
congenerous |
وابسته |
comprador |
وابسته |
tuitionary |
وابسته به |
commissarial |
وابسته به |
belonging |
وابسته ها |
dependent |
وابسته |
attache |
وابسته |
federate |
وابسته |
federated |
وابسته |
federates |
وابسته |
federating |
وابسته |
cephalic |
وابسته به سر |
israelitish |
وابسته به |
contingents |
وابسته |
dependant |
وابسته |
dependants |
وابسته |
subordinating |
وابسته |
hanger on |
وابسته |
subordinates |
وابسته |
subordinate |
وابسته |
subordinated |
وابسته |
relevant |
وابسته |
messianic |
وابسته به |
febile |
وابسته به تب |
wedded |
وابسته |
relative |
وابسته |
elysian |
وابسته به |
contingent |
وابسته |
levitical |
وابسته به |
correspondents |
وابسته |
monitorial |
وابسته به |
correspondent |
وابسته |
presbyterial |
وابسته به کشیش ها |
press attache |
وابسته مطبوعاتی |
altitudinal |
وابسته به اوج |
isthmic |
وابسته به باریکه |
preemptive |
وابسته به حق شفعه |
preemptive |
وابسته به پیشدستی |
jesuitic |
وابسته به یسوعیون |
prefectoral |
وابسته به اداری |
hematic |
وابسته به خون |
iraqi |
وابسته به عراق |
provencal |
وابسته بشهر |
landed |
وابسته بزمین |