Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
ithyphallic
وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
Other Matches
bacchantic
وابسته به باده گساری
bacchanalian
وابسته به جشن باده گساری و شادمانی
vee engine
موتور پیستونی که سیلندرهای ان در یک ردیف و بصورت مایل به یکدیگرقرار گرفته اند
bibulous
باده دوست باده نوش
constellatory
وابسته بصورت اسمانی-مانند صورت فلکی
cartouche border
قاب و کتیبه ای که بیشتر در حواشی بکار گرفته شده و نقش درون آن بصورت یک در میان در هر قاب تکرار می شود
matricular
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
the dog wasled
سگ را بابندمی بردند
they hurried him along
او را شتابانده بردند
they took refuge in a cave
بغاری پناه بردند
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
the clock was put back
عقربههای ساعت را عقب بردند
table carpet
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
brussels
دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند
[شبیه دار کرمانی]
و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
pomander
عطری که درقوطی یاکیسه برای گندزدایی با خودمی بردند
Mina-khani design
طرح میناخانی
[این طرح منسوب به شخصی به همین نام و اهل تبریز است. گل های بزرگ بکار رفته بصورت قرینه و بندی کل متن را در بر گرفته و بوسیله شبکه های لوزی شکل یا الماسی شکل به یکدیگر متصل می شوند.]
dialectic
البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
patinated
جرم گرفته کبره گرفته
fasces
یک دسته میله که تبری در میان ان قرار داشته وپیشاپیش فرمانداران رومی می بردند و نشان قدرت بوده
paduasoy
پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
fasces
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
wine
باده
the juice of the grape
باده
wines
باده
oenologist
باده شناس
bender
باده پرستی
rummer
جام باده
guzzler
باده خوار
oenomel
باده انگبینی
quaffer
باده گسار
bacchvs
رب النوع باده
oenomeeter
باده سنج
oenology
باده شناسی
libertines
باده گساروعیاش
libertine
باده گساروعیاش
canned
مست باده
bacchant
باده پرست
chalices
جام باده
chalice
جام باده
guzzler
باده خور
to drink wine
باده نوشیدن
malt worm
باده خور
vinosity
باده گساری
wino
باده پرست
wineshop
باده فروشی
vinous
ماننده باده
vinous flavour
مزه باده
menad
زن باده گسار
toper
باده گسار
benders
باده پرستی
maenad
زن باده گسار
muscadine
باده انگور مشک
puncheon
بشکه یاخمره باده
sherry cobbler
باده سفیداشپانی بالیمووقندوغیره
Intoxicated with pride .
مست باده غرور
bacchus
رب النوع شراب و باده
bacchanalia
جشن باده گساری
wine bibber
باده نوش میگسار
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
toast
باده نوشی بسلامتی کسی
barkeeper
باده فروش صاحب میکده
barkeep
باده فروش صاحب میکده
toasted
باده نوشی بسلامتی کسی
toasting
باده نوشی بسلامتی کسی
toasts
باده نوشی بسلامتی کسی
greybeard
کوزه سنگی برای باده
pledges
باده نوشی بسلامتی کسی
pledging
باده نوشی بسلامتی کسی
pledging
بسلامتی کسی باده نوشیدن
stum
شیره انگور باده تازه
pledge
باده نوشی بسلامتی کسی
pledge
بسلامتی کسی باده نوشیدن
magnum
بطری که دو باده در ان جای گیرد
magnums
بطری که دو باده در ان جای گیرد
pledged
باده نوشی بسلامتی کسی
sangaree
باده قرمز ادویه زده
pledged
بسلامتی کسی باده نوشیدن
bacchanal
الههء باده وباده پرستی
pledges
بسلامتی کسی باده نوشیدن
effluvium
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
lachryma christi
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
supernaculum
باده خوشگوارکه سزاوار تاته نوشیدن است
wine cooper
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
poms
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
pom
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
peach design
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
pomegrenate design
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
peacock
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
wine does not a with me
شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
rancid
بو گرفته
accustomed
خو گرفته
dulled
گرفته
gruff
گرفته
mistful
مه گرفته
sombrous
گرفته
duller
گرفته
fogbound
مه گرفته
heartsore
دل گرفته
thickest
گرفته
thicker
گرفته
thick
گرفته
muzzy
گرفته
clouded
گرفته
adopted
گرفته
dull
گرفته
fustier
بو گرفته
folded in mist
مه گرفته
brumous
مه گرفته
bunged up
قی گرفته
muggy
گرفته
hoarse
گرفته
hoarser
گرفته
hoarsest
گرفته
dulls
گرفته
uptight
گرفته
comate
مه گرفته
fustiest
بو گرفته
darksome
گرفته
low-spirited
گرفته
low spirited
گرفته
addicted
خو گرفته
chock full
گرفته
pokey
گرفته
choky
گرفته
dullest
گرفته
dulling
گرفته
fusty
بو گرفته
air less
گرفته
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
pokiest
گرفته دلگیر
tristful
گرفته محزون
dulls
کندشدن گرفته
triste
گرفته محزون
fond
انس گرفته
hoarsely
بطور گرفته
poky
گرفته دلگیر
fonder
انس گرفته
fondest
انس گرفته
airless
گرفته یا دم کرده
maggoty
کرم گرفته
to d. itself
گرفته شدن
filmier
غبار گرفته
pokier
گرفته دلگیر
medalled
مدال گرفته
mity
کزم گرفته
verminous
شپش گرفته
began
دست گرفته
on the panel
جزوصورت گرفته
filmy
غبار گرفته
drippy
هوای گرفته
rainy
تر رگبار گرفته
filmiest
غبار گرفته
mistful
میغ گرفته
aeruginous
زنگ گرفته
leaded
سرب گرفته
rheumatic
رماتیسم گرفته
solemn
گرفته موقرانه
dull
کندشدن گرفته
i have a secure grasp of it
انرا گرفته ام
eerie
ترساننده گرفته
in mourning
چرک گرفته
patinous
کبره گرفته
smoky
دود گرفته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com