English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
metaphysical وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
Other Matches
metaphysician دانشمند علوم ماوراء طبیعی
metaphysics مبحث علوم ماوراء طبیعی
naturalistic وابسته به تاریخ علوم طبیعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
polymaths جامع علوم معقول ومنقول
polymath جامع علوم معقول ومنقول
supernatural ماوراء طبیعی
scientific وابسته بعلم
pedagogical وابسته بعلم اموزش
moral وابسته بعلم اخلاق
metaphsical وابسته بعلم ماورا
thermodynamic وابسته بعلم ترمودینامیک دماپویا
gastronomical وابسته بعلم خوب خوردن
rhetoric وابسته بعلم بدیع یامعانی بیان
psychophysical وابسته بعلم روابط میان تن وروان
biologic وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
geodesical وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
ethnological وابسته به نژادشناسی مربوط بعلم طوایف بشر
life science علوم طبیعی
life sciences علوم طبیعی
natural sciences علوم طبیعی
physical sciences علوم طبیعی
physical science علوم طبیعی
archeologic وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
submarine boat زیر دریای [نظامی] [علوم طبیعی]
submarine زیر دریای [نظامی] [علوم طبیعی]
physiographic وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
polytechnics وابسته به علوم عملی مختلف
polytechnical وابسته به علوم عملی مختلف
polytechnic وابسته به علوم عملی مختلف
information science علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
geogonostical مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic مربوط بعلم زمین شناسی
ballistic مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
naturalism فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
supersensible ماوراء محسوسات
pellucid حائل ماوراء
transmountain ماوراء کوهستانی
transmontane ماوراء کوهستانی
ultraviolet ماوراء بنفش
hypersonic ماوراء الصوت
ultrafiche ماوراء فیش
numinous ماوراء الطبیعه
supersonic ماوراء صوت
aerospace فضای ماوراء جو
transcutaneal ماوراء پوستی
transcutaneous ماوراء پوستی
ultrasonics ماوراء صوت
ultrasonic ماوراء صوت
overseas ماوراء بحار
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
subjective معقول
rational معقول
reasonable معقول
conscionable معقول
wise معقول
wiser معقول
within reason <idiom> معقول
sensible معقول
level-headed معقول
wisest معقول
objective معقول
objectives معقول
transfinite ماوراء اعداد محدود
ultraviolet light نور ماوراء بنفش
transcendentalism فلسفه ماوراء الطبیعه
violet ray اشعهء ماوراء بنفش
beyond انطرف ماوراء دورتر
semiopaque کمی حاجب ماوراء
ultra violet radiation تشعشع ماوراء بنفش
supernaturalism فلسفه ماوراء طبیعه
transduction عبور از ماوراء چیزی
supersensible ماوراء عالم حواس
meta metalanguage ماوراء فوق زبان
ultrahigh frequency بسامد ماوراء زیاد
extraterrestrial radiation تابشهای ماوراء زمینی
reasonable price قیمت معقول
unconscionable غیر معقول
reasonable time مدت معقول
reasonable time زمان معقول
to stand to reason معقول است
reasonable period مدت معقول
sensibility معقول بودن
inexpensive معقول صرفه جو
saner سالم معقول
sensibilities معقول بودن
sanest سالم معقول
within resonable time طی زمان معقول
an absurd statement افهار نا معقول
preposterously بطور نا معقول
reasonableness معقول بودن
sane سالم معقول
ultrashort drilling مته کاری ماوراء صوت
metaphisical مربوط به علم ماوراء طبیعت
reasonableness check بررسی معقول بودن
make sense <idiom> معقول به نظر رسیدن
reasonable term and condition قید و شرط معقول
plausibility باورکردنی و معقول بودن
ultra large scale integration مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
diathermanous هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
ultraviolet ray اشعه ماوراء بنفش پرتو فرابنفش
diathermic هادی اشعه حرارتی ماوراء قرمز
tramontane واقع در ماوراء جبال الپ بیگانه
usli مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
objectiveness چنانکه در خارج معقول باشد
reasonable and probable cause علت معقول و به فاهر درست
legitimised منطقی و معقول جلوه دادن
legitimises منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized منطقی و معقول جلوه دادن
legitimize منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing منطقی و معقول جلوه دادن
the price was not reasonable بهای ان معقول بنظر نمیرسید
reasonableness of terms in contract معقول بودن شرایط قرارداد
transmarine واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
slsi Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ
dosimeter وسیله اندازه گیری اشعه ماوراء بنفش در تابشهای خورشیدی و اسمانی
aluminum paste تکههای بسیار کوچک الومینیوم که مانع برخورداشعه ماوراء بنفش خورشیدبه سطح جسم میشوند
mathesis علوم
science علوم
sciences علوم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
the province of science رشته علوم
computer science علوم کامپیوتر
boffins ویژهگر علوم
political science علوم سیاسی
biological sciences علوم زیستی
exact sciences علوم دقیقه
the learned professions علوم سه گانه
the four faculties علوم چهارگانه
boffin ویژهگر علوم
liberal arts علوم انسانی
behavioral sciences علوم رفتاری
liberal arts علوم سبعه
normative sciences علوم هنجاری
civics علوم مدنی
basic sciences علوم پایه
social science علوم اجتماعی
RAM [random access memory] رم [علوم کامپیوتر]
Random-access memory رم [علوم کامپیوتر]
mathematics علوم دقیقه
Bachelor of Science لیسانس علوم
astronautics علوم فضانوردی
rudiment علوم مقدماتی
occult sciences علوم غیبی
idiographic sciences علوم فردنگر
life science علوم زیستی
life sciences علوم زیستی
litterae humaniores علوم انسانی
quadrivium علوم چهارگانه
mathematics علوم ریاضی
social sciences علوم اجتماعی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
notionalist متخصص علوم نظری
mss فوق لیسانس علوم
trivium علوم ازاد سه گانه
theological school مدرسه علوم دینی
theologue طلبه علوم دینی
ms. فوق لیسانس علوم
encyclopaedism علوم واطلاعات جامع
seminary مدرسه علوم دینی
humanism علوم انسانی انسانگرایی
political scientists ویژه گر علوم سیاسی
political scientist ویژه گر علوم سیاسی
theoretics تحقیقات نظری در علوم
seminaries مدرسه علوم دینی
nomothetic sciences علوم قانون نگر
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
B.A مخفف لیسانس علوم انسانی
AA فوق دیپلم در علوم انسانی
arabist عالم بزبان و علوم عربی
addressable storage حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
B.A.s مخفف لیسانس علوم انسانی
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
RAM [random access memory] حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
RAM [random access memory] حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
Random-access memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
theorists متخصص علوم نظری نگرشگر
theorist متخصص علوم نظری نگرشگر
geoscience علوم مربوط به زمین شناسی
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
Random-access memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
hyper- پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com