English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
prefectoral وابسته به اداری
prefectorial وابسته به اداری
Search result with all words
bureaucratic وابسته به امور اداری
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
genitourinary وابسته به دستگاه اداری تناسلی
Other Matches
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
administrative wheeled vehicle fleet کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
bureaucrasy حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies تاسیسات اداری حکومت اداری
workdays ایام کار اداری ساعات کار اداری
workday ایام کار اداری ساعات کار اداری
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
administerial اداری
bureaucrats اداری
formal اداری
bureaucrat اداری
administrative اداری
departmental اداری
official اداری
executory اداری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
administrative channels طرق اداری
administrative services خدمات اداری
administrative command یکان اداری
administrative channels مجاری اداری
administrative capacity فرفیت اداری
administration building قسمت اداری
administrative net شبکه اداری
administrative order دستور اداری
paperwork تشریفات اداری
administrative publications نشریات اداری
administrative approval موافقتنامه اداری
administrative budget بودجه اداری
administration building ساختمان اداری
administrative command فرماندهی اداری
administrative services قسمتهای اداری
departmental intelligence اطلاعات اداری
departmentally ازلحاظ اداری
service element عنصر اداری
management expenses مخارج اداری
unofficial غیر اداری
malfeasance خطای اداری
bureaus هیئت اداری
bureau هیئت اداری
administrative movement حرکت اداری
officially از طریق اداری
officialdom سیستم اداری
circular letter نامه اداری
administrative tribunal دادگاه اداری
administratively بطور اداری
bureaucrat مامور اداری
bureaucreat گماشته اداری
business hours ساعت اداری
bureaucrats مامور اداری
circular letter بخشنامه اداری
red tape فرمالیته اداری
administrative escort ناو اداری
administrative march راهپیمایی اداری
office chair صندلی اداری
office computer کامپیوتر اداری
office hours ساعات اداری
overhead gharges هزینه اداری
office work کار اداری
a white collar job کار اداری
official communications مکاتبات اداری
prefecture حوزه اداری
officialism سیستم اداری
administrative law حقوق اداری
administrative law قوانین اداری
office building ساختمان اداری
administrative flight پرواز اداری
administrative flight هواپیمای اداری
office chair مبل اداری
administrative landing پیاده شدن اداری
officer مامور کارمند اداری
office information system سیستم اطلاعات اداری
officers مامور کارمند اداری
Outside office hours. خارج از وقت اداری
provisional order دستور موقت اداری
key personnels کادر اداری اصلی
extra official بیرون ازوفایف اداری
administrative data processing پردازش دادههای اداری
officialism رسمیت مقررات اداری
office swivel chair صندلی گردان اداری
service echelon رده اداری و خدماتی
deck department قسمت اداری ناو
placeman صاحب منصب اداری
administrative escort ناو اسکورت اداری
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
general administration cost هزینه عمومی اداری
superstructures سازمانهای اداری ومدیریه کشور
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative(financial,legal)process. جریان اداری (مالی .حقوقی )
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
formally مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
formal مقید به اداب ورسوم اداری
administrative shippings ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage انبار کردن به طریق اداری
services قسمتهای اداری ادارات نظامی
administrative lead time زمان اداری دریافت اماد
superstructure سازمانهای اداری ومدیریه کشور
bureaucracies رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
administrative landing پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
nihilism اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
capitulary عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
workflow نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
nepotism انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
attache case کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case [briefcase] کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
interdict حکم نهی حکم اداری
office automation خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
apparatus [machinery] سازمان [سازمان اداری ]
federated وابسته
federate وابسته
federates وابسته
pertianing وابسته
federating وابسته
thereof وابسته به ان
affiliate وابسته
pertinent وابسته
related وابسته
cantabrigian وابسته به
cephalic وابسته به سر
commissarial وابسته به
comprador وابسته
pertaining وابسته
congenerous وابسته
attached وابسته
diphtheric وابسته به
elysian وابسته به
elfin وابسته به جن
febile وابسته به تب
levitical وابسته به
germane وابسته
hanger on وابسته
attache وابسته
affiliated وابسته
affiliates وابسته
affiliating وابسته
of kin وابسته
aquatic وابسته به اب
monitorial وابسته به
dependent وابسته
appurtenant وابسته
belonging وابسته ها
israelitish وابسته به
dependants وابسته
adjectives وابسته
akin وابسته
pyretic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
subordinate وابسته
pyrexic وابسته به تب
syncop وابسته به غش
plantar وابسته به کف پا
tuitionary وابسته به
adjective وابسته
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com