English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
atistotelian وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
Other Matches
peripatetic وابسته به فلسفه ارسطو
kantian وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
pythagorean پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
aristotle ارسطو
stagirite در مقدونیه ارسطو
philosophy of the lyceum فلسفه ارسطو
aristotelianism سیستم فلسفی ارسطو
aristotle's illusion خطای ادراکی ارسطو
aristotelean مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
aristotelian مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
eudaemonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
the ten predicaments مقولات دهگانه ارسطو مقولات عشره
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
sequela پیرو
sequent پیرو
secondary planet پیرو
pursuant پیرو
followers پیرو
succedaneous پیرو
follower پیرو
sequacious پیرو
to heel پیرو
cohorts پیرو
cohort پیرو
follwer پیرو
thereinafter پیرو ان
henchman پیرو
slave پیرو
satellite پیرو
slaved پیرو
slaves پیرو
slaving پیرو
satellites پیرو
henchmen پیرو
organum کتاب منطق منطق ارسطو
faddish پیرو مد زودگذر
adherent تابع پیرو
disciples پیرو هواخواه
disciple پیرو هواخواه
adherents تابع پیرو
vassal تابع پیرو
succedent پیرو متعاقب
true-blue پیرو متعصب
law-abiding پیرو قانون
platonist پیرو افلاطون
vassals تابع پیرو
obedient to the law پیرو قانون
sidekicks ادم پیرو
sidekick ادم پیرو
platonic پیرو افلاطون
rightteous پیرو شریعت
satellite processor پردازشگر پیرو
leninist پیرو لنین
shiite پیرو شیعه
epicure پیرو عقیده اپیکور
partisans حامی پیرو متعصب
conservative پیرو سنت قدیم
conservatives پیرو سنت قدیم
stoical پیرو فلسفه رواقیون
episcopalians پیرو کلیسای اسقفی
episcopalian پیرو کلیسای اسقفی
sunnite پیرو مذهب سنت
pragmatist پیرو فلسفه عملی
shia پیرو مذهب شیعه
stoic پیرو فلسفه رواقیون
epicures پیرو عقیده اپیکور
wesleyan پیرو جان وسلی
realists پیرو مکتب realism
dialectician پیرو منطق استدلالی
slave mode حالت پیرو یا برده
socratic پیرو حکمت سقراط
realist پیرو مکتب realism
shiite پیرو مذهب شیعه
classical پیرو سبکهای باستانی
wagnerite پیرو واگنرموسیقیدان المانی
master slave system سیستم راهبر پیرو
partisan حامی پیرو متعصب
religionist پیرو متعصب دین
partizan حامی پیرو متعصب
wagnerian پیرو واگنرموسیقیدان المانی
malthusian پیرو عقیده توماس مالتوس
manichee پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
manichean پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
manichaean پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
governmentalize پیرو و تابع قانون کردن
sensuously پیرو محسوسات ولذات نفسانی
sensuous پیرو محسوسات ولذات نفسانی
follower پیرو مذهب شیعه مقلد
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
followers پیرو مذهب شیعه مقلد
rabbinist پیرو خاخام هایاعلمای یهود
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
traditionalists پیرو روایات وسنن سنت گرای
platonize پیرو فلسفه ایده الی شدن
cynics بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
cynic بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
traditionalist پیرو روایات وسنن سنت گرای
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
pindaric پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
shavian پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
stalinize کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
drum majorette زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associates وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
sunni اهل سنت پیرو مذهب سنت
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
commissarial وابسته به
akin وابسته
of kin وابسته
comprador وابسته
attendants وابسته
diphtheric وابسته به
adjective وابسته
congenerous وابسته
appurtenant وابسته
interdependent وابسته
tuitionary وابسته به
attendant وابسته
cephalic وابسته به سر
attache وابسته
attributable وابسته به
pertaining وابسته
elfin وابسته به جن
dependent وابسته
belonging وابسته ها
sexual organs وابسته به
pyretic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
pyrexic وابسته به تب
germane وابسته
riverrine وابسته به
aquatic وابسته به اب
federate وابسته
federated وابسته
federates وابسته
federating وابسته
thereof=of that وابسته به ان
pertianing وابسته
thereof وابسته به ان
carpal وابسته به مچ
cantabrigian وابسته به
pertinent وابسته
related وابسته
affiliate وابسته
affiliated وابسته
affiliates وابسته
affiliating وابسته
plantar وابسته به کف پا
syncop وابسته به غش
attached وابسته
adjectives وابسته
israelitish وابسته به
elysian وابسته به
subordinating وابسته
relative وابسته
subordinates وابسته
messianic وابسته به
dependants وابسته
dependant وابسته
febile وابسته به تب
monitorial وابسته به
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com