English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
favonian وابسته به باد مغرب
Search result with all words
westerner غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerners غربی وابسته به مغرب یا باختر
western غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerns غربی وابسته به مغرب یا باختر
Other Matches
zephyrs باد مغرب نسیم باد مغرب
zephyr باد مغرب نسیم باد مغرب
sunset مغرب
sunsets مغرب
west مغرب
occident مغرب
west <adj.> مغرب
vespers نماز مغرب
westbound مسافر مغرب
Morocco کشور مغرب
westerly در جهت مغرب
evening pragen نماز مغرب
wester باد مغرب
west مغرب زمین
hesper ستاره مغرب
westward در جهت مغرب
westwards در جهت مغرب
occident مغرب زمین
lobo گرگ مغرب امریکا
vesperal شامگاهی نماز مغرب
westward بسوی باختر بطرف مغرب
westwards بسوی باختر بطرف مغرب
westernization فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
germane وابسته
pyrexial وابسته به تب
diphtheric وابسته به
hanger on وابسته
israelitish وابسته به
adjective وابسته
syncop وابسته به غش
pyrexic وابسته به تب
pertinent وابسته
subordinating وابسته
affiliating وابسته
affiliates وابسته
affiliated وابسته
subordinates وابسته
adjectives وابسته
affiliate وابسته
attache وابسته
related وابسته
interdependent وابسته
plantar وابسته به کف پا
monitorial وابسته به
elysian وابسته به
federating وابسته
federates وابسته
federated وابسته
federate وابسته
attendants وابسته
attached وابسته
dependent وابسته
thereof وابسته به ان
attributable وابسته به
thereof=of that وابسته به ان
pyretic وابسته به تب
dependant وابسته
dependants وابسته
appurtenant وابسته
tuitionary وابسته به
belonging وابسته ها
akin وابسته
attendant وابسته
pertaining وابسته
relative وابسته
relevant وابسته
riverrine وابسته به
comprador وابسته
correspondent وابسته
correspondents وابسته
febile وابسته به تب
aquatic وابسته به اب
wedded وابسته
messianic وابسته به
commissarial وابسته به
cephalic وابسته به سر
levitical وابسته به
elfin وابسته به جن
carpal وابسته به مچ
cantabrigian وابسته به
of kin وابسته
congenerous وابسته
pertianing وابسته
contingent وابسته
sexual organs وابسته به
subordinate وابسته
contingents وابسته
subordinated وابسته
microscopic وابسته به میکروسکپ
social وابسته بجامعه
pygmean وابسته به پیگمی ها
malarial وابسته به مالاریا
folkish وابسته به فولکلور
machine dependent وابسته به ماشین
viral وابسته به ویروس
sculptural وابسته به هنرپیکرتراشی
structural وابسته به بنا
subversion وابسته به خرابکاری
malic وابسته به سیب
scribal وابسته به کتابت
structurally وابسته به ساختمان
sex linked وابسته به جنسیت
structural وابسته به ساختمان
structurally وابسته به بنا
pubertal وابسته به بلوغ
metatarsal وابسته بمشط پا
scolopendrine وابسته به هزارپاها
machine dependent وابسته ماشین
pulmonary وابسته به ریه
nasal وابسته به منخرین
eugenic وابسته به به نژادی
neural وابسته بعصب
nasal وابسته به بینی
lukan وابسته به لوقا
sexed وابسته به تذکیروتانیث
missions وابسته به ماموریت
cardiac وابسته بدل
oratorical وابسته به سخنرانی
promethean وابسته به پرومیتوس
pessimistic وابسته به بدبینی
mission وابسته به ماموریت
folklorish وابسته به فولکلور
toxicological وابسته به زهرشناسی
anatomical وابسته به کالبدشناسی
provencal وابسته بشهر
menopausal وابسته به یائسگی
mensal وابسته به میز
anatomic وابسته به کالبدشناسی
macaronic وابسته به ماکارونی
planetary وابسته به سیاره
focal وابسته بکانون
programmatic وابسته به پروگرام
vital وابسته به زندگی
maximal وابسته به حداکثر
faunistic وابسته به جانوران
facultative وابسته به faculty
homicidal وابسته به ادمکشی
rhinal وابسته به بینی
fetal وابسته به جنین
solar وابسته بخورشید
photographic وابسته به عکاسی
mayoral وابسته به شهردار
marian وابسته به مریم
rectorial وابسته به rector
scientific وابسته بعلم
far eastern وابسته بخاوردور
vital وابسته بزندگی
menstrual وابسته به قاعده گی
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
masticatory وابسته به جویدن
porcine وابسته بخوک
psychiatric وابسته به روانپزشکی
rectal وابسته به مقعد
investigatory وابسته به رسیدگی
matricidal وابسته بمادرکشی
municipal وابسته بشهرداری
manurial وابسته بکود
mantic وابسته به پیشگویی
ethnic وابسته به نژادشناسی
floricultural وابسته به گلکاری
ethnicity وابسته به نژادشناسی
cosmic وابسته بگیتی
aesthetically وابسته به زیبایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com