Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
poliomyelitic
وابسته به بیماری فلج کودکان
Other Matches
poliomyelitic
مبتلا به بیماری فلج کودکان
oedipal
وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
preclinical
وابسته به زمانی که بیماری از نظر بالینی قابل تشخیص نشده باشد
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
exceptional children
کودکان استثنایی
institutionalized children
کودکان پناهگاهی
disadvantaged children
کودکان محروم
matron
سرپرست کودکان
pedobaptism
تعمید کودکان
child's play
بازی کودکان
biddy basketball
بسکتبال کودکان
infantile paralysis
فلج کودکان
touch wood
یکجوربازی کودکان
pediatrics
امراض کودکان
wading pool
استخر کودکان
pediatrics
پزشکی کودکان
play fellow
همبازی کودکان
disturbed children
کودکان پریشان
pemphigus
تاول کوفتی کودکان
playrooms
اتاق بازی کودکان
playroom
اتاق بازی کودکان
pediatrician
ویژه گر بیماریهای کودکان
undies
زیر پوش کودکان
puerile breathing
تنفس خرخری کودکان
infant mortality
مرگ و میر کودکان
children's apperception test
ازمون اندریافت کودکان
piadology
شناسایی حالات کودکان
playground ball
توپ پلاستیکی کودکان
pedology
مبحث بهداشت کودکان
doggie
سگ بزبان کودکان سگ کوچک
child labor laws
قوانین کار کودکان
nursery rhyme
اشعار مخصوص کودکان
pediatric
مربوط به امراض کودکان
pud
دست در زبان کودکان
puds
دست در زبان کودکان
nursery rhymes
اشعار مخصوص کودکان
baby farm
محل نگهداری کودکان
school age children
کودکان واجب التعلیم
paedophilia
میل جنسی به کودکان
little pitchers have long ears
کودکان غالبا گوششان تیزاست
child death rate
نرخ مرگ و میر کودکان
PO
پبشاب دان بزبان کودکان
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
floor hockey
هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
unicef (= united nations international
یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
Mentally retarded children.
کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
nursery governess
بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
hornbook
کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
scaramouch
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
stockinette
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinet
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
pediatrics or pae
شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
scaramouche
دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents.
بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
leading string
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
roller-coasters
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
minor league
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
wppsi
مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیش اموزشگاهی ودبستانی
roller coaster
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
sand man
لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
go cart
چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
walking chair
چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
night gown
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
illnesses
بیماری
pathogenic
بیماری زا
malady
بیماری
disease
بیماری
maladies
بیماری
virulent
<adj.>
بیماری زا
illness
بیماری
diseases
بیماری
epizootic
بیماری
catamnesis
تاریخچه بیماری
pick's syndrome
بیماری پیک
illnesses
بیماری کسالت
wilson's disease
بیماری ویلسون
illness
بیماری کسالت
nosophilia
بیماری خواهی
insect vectors
حشرات بیماری زا
pott's disease
بیماری پوت
symptomatic
نشانه بیماری
pestilence
بیماری طاعون
pick's disease
بیماری پیک
rabies
بیماری هاری
graves'disease
بیماری گریوز
AIDS
بیماری سیدا
AIDS
بیماری ایدز
neuropathy
بیماری عصب
epilepsy
بیماری صرع
addison's disease
بیماری ادیسون
sick bed
بستر بیماری
mental disease
بیماری روانی
mental illness
بیماری روانی
mental disorder
بیماری روانی
to be down with something
بیماری گرفتن
remission
بهبودی بیماری
to be ill with something
بیماری گرفتن
to have something
[a disease, an illness]
بیماری گرفتن
to be laid up with something
بیماری گرفتن
tay sach's disease
بیماری تی- ساکس
down's disease
بیماری داون
alzeimer's disease
بیماری الزایمز
legionnaires' disease
بیماری لژیونرها
encephalopathy
بیماری مغزی
some kind of sickness
یک نوعی از بیماری
advantage by illness
بهره بیماری
nosophobia
بیماری هراسی
pathophobia
بیماری هراسی
Parkinson's disease
بیماری پارکینسون
radiation sickness
بیماری اشعه
radiation sickness
بیماری برتابشی
lumpy jaw
بیماری "اکتینومیکوز"
sick leave
استراحت بیماری
herpes simplex
بیماری تب خال
psychosis
بیماری روانی
love sickness
بیماری عشق
ailments
بیماری مزمن
VD
بیماری مقاربتی
VD
بیماری زهروی
pathognomy
بیماری شناسی
radiation sickness
بیماری تابشی
pathogenesis
بیماری زایی
parkinsonism
بیماری پارکینسون
Diagnosis.
تشخیص بیماری
ailment
بیماری مزمن
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
venereal disease
بیماری مقاربتی
hansen's disease
بیماری هنسن
hypertension
بیماری فشار خون
basedow's disease
بیماری بیس داو
allopathy
معالجهء بیماری با اضداد ان
paranosis
بهره کشی از بیماری
he fell ill
به بستر بیماری افتاد
iatrogenic illness
بیماری پزشک زاد
inpatient
بیماری که در بیمارستان میخوابد
to get back on one's feet
بهتر شدن
[از بیماری]
psychosomatic disease
بیماری روانی- تنی
beriberi
بیماری کمبود ویتامن B
hemiparasite
انگلهایی که بیماری زا نیستند
diathesis
بیماری پذیری ارثی
pesthole
لانه بیماری ومیکروب
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
insect vectors
حشرات ناقل بیماری
to die of an illness
در اثر بیماری مردن
wernicke's encephalopathy
بیماری مغزی ورنیکه
maladies
فاسد شدگی بیماری
malady
فاسد شدگی بیماری
to pass a disease on
بیماری منتقل کردن
gilles de la tourett's disease
بیماری ژیل دو لاتورت
primary gain
بهره اصلی بیماری
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
loose smut
بیماری زنگ گندم
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow fever
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
hemorrhoid
[American]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
haemorrhoid
[British]
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
polio
بیماری فلج اطفال
hemorrhoid
[American]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
migraine
میگرن
[پزشکی]
[بیماری]
haemorrhoid
[British]
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
black vomit
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
pox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
fungus
فونجی بیماری قارچی
variola
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
red plague
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
fifth disease
[Erythema infectiosum]
بیماری پنجم
[پزشکی]
slapped cheek syndrome
بیماری پنجم
[پزشکی]
diphtheria
[diph]
دیفتیری
[پزشکی]
[بیماری]
smallpox
{sg}
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
vesical calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder calculus
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
bladder stone
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com