English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
auto-immune وابسته به تولید پادتنهای مضر
Other Matches
polyvalent دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
fixed costs هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
hydroelectric وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
clonal وابسته به تولید مثل یا ابستنی غیر جنسی
genetic وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
manufactures تولید
product تولید
manufactured تولید
generations تولید
low productivity تولید کم
turn out تولید
productions تولید
fabrication تولید
assembly تولید
production تولید
genesis تولید
progeniture تولید
total output تولید کل
articulation تولید
production technique فن تولید
production rule تولید
production line خط تولید
production lines خط تولید
outputs تولید
output تولید
manufacture تولید
assembly lines خط تولید
total product تولید کل
products تولید
assembly line خط تولید
aggregate output تولید کل
generation تولید
produces تولید کردن
productive تولید کننده
produced تولید کردن
marginal output تولید نهائی
pilot production تولید نمونه
producing گنجایش تولید
surplus production تولید اضافی
factory مرکز تولید
fetch up تولید کردن
factories مرکز تولید
surplus production مازاد تولید
surplus production فزونی تولید
mass production تولید بمقدارزیاد
mass production تولید ماشینی
suppuration تولید جراحت
production process فرایند تولید
fabrics محصول تولید
full production تولید در حداکثرفرفیت
jamming تولید پارازیت
full production تولید کامل
fabric محصول تولید
forces of production نیروهای تولید
flow of production گردش تولید
flow of production جریان تولید
begotten تولید کرده
manufacturing cost هزینه تولید
manufacturer تولید کننده
production تولید محصول
productions تولید محصول
production program برنامه تولید
turn out تولید کردن
production programme برنامه تولید
production routine روال تولید
production account حساب تولید
production capacity فرفیت تولید
production coefficient ضریب تولید
production control کنترل تولید
productions تولید دستهای
production cost هزینه تولید
production efficiency کارائی تولید
production efficiency کارائی در تولید
production process جریان تولید
productions تولید کردن
production period دوره تولید
production تولید کردن
production تولید دستهای
producible قابل تولید
incendiarism تولید حریق
generations تولید کردن
generations تولید نیرو
generation تولید کردن
generation تولید نیرو
production index شاخص تولید
production management مدیریت تولید
inbreed تولید کردن
procreation تولید مثل
production method روش تولید
production part بخش تولید
production facility سهولت تولید
production frontier مرز تولید
reporduce تولید مجدد
report generation تولید گزارش
reproductivity استعداد تولید
generation of oscillations تولید نوسان
generation of current تولید جریان
production engineer مهندس تولید
generating tool ابزار تولید
scale of production مقیاس تولید
generable قابل تولید
gas generation تولید گاز
gas making تولید گاز
produce تولید کردن
relations of production رابطه تولید
regeneracy تولید مجدد
potential output تولید بالقوه
production function تابع تولید
production gap شکاف تولید
production time زمان تولید
productive capacity فرفیت تولید
progenitive تولید کننده
ingenerate تولید کردن
ingot production تولید شمش
homogenesis تولید مثل
labor intensive production تولید کاربر
home country محل تولید
pyogenesis تولید چرک
power of production نیروی تولید
rate of output نرخ تولید
rate of output میزان تولید
manufacturers تولید کننده
branches of production رشتههای تولید
aggradation of permafrost تولید مه شبنم
manufactures تولید کردن
manufactured تولید کردن
manufacture تولید کردن
overproduction تولید مازاد
national product تولید ملی
period of production دوره تولید
national output تولید ملی
means of production ابزار تولید
aggregate production function تابع تولید کل
cost of production هزینه تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com