English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
porphyritic وابسته به سنگ اذرین سماکی بلورین
Other Matches
porphyroid شبیه سنگ اذرین سماکی سماق نما
pyrogenous اذرین
pyrogenic اذرین
plutonic اذرین
igneous اذرین
porphyry سنگ اذرین
igneous rock سنگ اذرین
melaphyre سنگ سیاه اذرین
igneous magma سنگهای اذرین را بوجوداورده اند
crystalline بلورین
crystal lattice شبکه بلورین
crystalline phase فاز بلورین
crystal pickup پیکاپ بلورین
crystal rectifier دو قطبی بلورین
crystalline growth رشد بلورین
semicrystalline نیمه بلورین
crystal filter صافی بلورین
crystal detector اشکارساز بلورین
crystalline grain دانه بلورین
crystalline growth نمو بلورین
piezoelectric pickup پیکاپ بلورین
pellucid بلورین روشن
hypogene تشکیل شده یا متبلورشده در زیر سطح زمین اذرین
current sensitivity of a crystal rectifi حساسیت یکسوکننده بلورین
crystal video rectifier یکسوکننده بلورین ویدئو
washing soda کربنات سدیم بلورین
ivory neck گردن بلورین [رنگ عاج]
crystallite مواد بلورین سنگهای محترقه واتشفشانی
pneumatolysis تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
igneous rock سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associates وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
dependent وابسته
aquatic وابسته به اب
dependants وابسته
dependant وابسته
diphtheric وابسته به
elysian وابسته به
contingents وابسته
monitorial وابسته به
plantar وابسته به کف پا
carpal وابسته به مچ
federating وابسته
syncop وابسته به غش
cephalic وابسته به سر
pertinent وابسته
thereof وابسته به ان
pertianing وابسته
attendant وابسته
attendants وابسته
congenerous وابسته
tuitionary وابسته به
comprador وابسته
appurtenant وابسته
federates وابسته
federated وابسته
affiliating وابسته
affiliates وابسته
attache وابسته
affiliated وابسته
affiliate وابسته
related وابسته
akin وابسته
commissarial وابسته به
thereof=of that وابسته به ان
federate وابسته
adjectives وابسته
adjective وابسته
cantabrigian وابسته به
of kin وابسته
belonging وابسته ها
germane وابسته
contingent وابسته
riverrine وابسته به
interdependent وابسته
relative وابسته
febile وابسته به تب
pyretic وابسته به تب
correspondents وابسته
pyrexic وابسته به تب
hanger on وابسته
pyrexial وابسته به تب
correspondent وابسته
levitical وابسته به
messianic وابسته به
sexual organs وابسته به
relevant وابسته
elfin وابسته به جن
wedded وابسته
attributable وابسته به
subordinated وابسته
subordinates وابسته
israelitish وابسته به
attached وابسته
subordinating وابسته
subordinate وابسته
pertaining وابسته
pubertal وابسته به بلوغ
army attache وابسته نظامی
pyrrhic وابسته به " پیروس "
seminal وابسته به منی
pygmaean وابسته به پیگمی ها
army attache وابسته زمینی
provencal وابسته بشهر
municipal وابسته بشهرداری
pharmacologic وابسته بداروشناسی
archimedean وابسته به ارشمیدس
puberal وابسته به بلوغ
scientific وابسته بعلم
aortal وابسته بشاهرگ
aortic وابسته بشاهرگ
pythian وابسته به "اپولو"
psychologic وابسته به روانشناسی
photic وابسته به نوروروشنایی
photic وابسته به تولیدنور
pharyngal وابسته به گلوگاه
pharisaic وابسته به فریسی
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
attache وابسته نظامی
ranine وابسته به وزغ
analphabetic وابسته به بیسوادی
solar وابسته بخورشید
photographic وابسته به عکاسی
rectal وابسته به مقعد
rectorial وابسته به rector
surgical وابسته به جراحی
auditive وابسته به شنوایی
auricular وابسته بشنوایی
naval attache وابسته دریایی
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
petiolar وابسته به برگدم
associated company شرکت وابسته
pygmean وابسته به پیگمی ها
vital وابسته به زندگی
investigatory وابسته به رسیدگی
astronautical وابسته به فضانوردان
petrologic وابسته به سنگ
vital وابسته بزندگی
menstrual وابسته به قاعده گی
homicidal وابسته به ادمکشی
porcine وابسته بخوک
psychiatric وابسته به روانپزشکی
peruvian وابسته به پرو
ethnic وابسته به نژادشناسی
connubial وابسته به زناشویی
emotive وابسته به احساسات
pancreatic وابسته به لوزالمعده
prefectoral وابسته به اداری
degenerative وابسته به انحطاط
prefectorial وابسته به اداری
missions وابسته به ماموریت
acoustical وابسته به شنوایی
pleural وابسته به شامه شش
adipic وابسته به چربی
platinic وابسته به پلاتین
aerological وابسته بهواشناسی
aesculapian وابسته به دارگونه طب
preemptive وابسته به پیشدستی
preemptive وابسته به حق شفعه
materialistic وابسته به مادیات
paralytic وابسته به فلج
paralytics وابسته به فلج
generic وابسته به تیره
marines وابسته به دریانوردی
marine وابسته به دریانوردی
maritime وابسته بدریانوردی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com