English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
planetary وابسته به سیاره
Other Matches
planet سیاره
planets سیاره
queen of heaven خرده سیاره
minor planet سیاره خرد
planetoid سیاره خرد
planeted سیاره نشین
asteroids خرده سیاره
asteroid خرده سیاره
planetology سیاره شناسی
asteroids سیاره خرد اخترواره
asteroid سیاره خرد اخترواره
move of a planet گردش یا حرکت سیاره
planetariums سیاره نما ستاره دیدگاه
planetarium سیاره نما ستاره دیدگاه
mean distance فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
lander فضاپیمایی که میتواند به ارامی روی سطح سیاره موردنظر بنشیند
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
subordinates وابسته
subordinating وابسته
subordinated وابسته
dependant وابسته
pyretic وابسته به تب
aquatic وابسته به اب
pyrexic وابسته به تب
dependent وابسته
riverrine وابسته به
pyrexial وابسته به تب
dependants وابسته
plantar وابسته به کف پا
carpal وابسته به مچ
federated وابسته
federate وابسته
appurtenant وابسته
cantabrigian وابسته به
interdependent وابسته
monitorial وابسته به
adjective وابسته
adjectives وابسته
akin وابسته
attache وابسته
attributable وابسته به
wedded وابسته
federates وابسته
federating وابسته
affiliating وابسته
levitical وابسته به
affiliates وابسته
affiliated وابسته
affiliate وابسته
congenerous وابسته
related وابسته
comprador وابسته
attendant وابسته
commissarial وابسته به
pertinent وابسته
thereof وابسته به ان
cephalic وابسته به سر
attendants وابسته
germane وابسته
correspondents وابسته
contingent وابسته
tuitionary وابسته به
of kin وابسته
elysian وابسته به
pertianing وابسته
relative وابسته
correspondent وابسته
pertaining وابسته
relevant وابسته
febile وابسته به تب
messianic وابسته به
sexual organs وابسته به
elfin وابسته به جن
syncop وابسته به غش
contingents وابسته
israelitish وابسته به
attached وابسته
hanger on وابسته
diphtheric وابسته به
belonging وابسته ها
thereof=of that وابسته به ان
subordinate وابسته
natatorial وابسته به شنا
nassal وابسته به بینی
aortic وابسته بشاهرگ
naval attache وابسته دریایی
orthopedic وابسته به استخوانپزشکی
therof وابسته بان
natatory وابسته به شنا
texas وابسته به تکزاس
aortal وابسته بشاهرگ
investigatory وابسته به رسیدگی
neuralgic وابسته به پی درد
palatal وابسته به کام
palatal وابسته سق دهانی
anginal وابسته به گلودرد
palating وابسته بسق
ovular وابسته به تخمک
outer directed برون وابسته
municipal وابسته بشهرداری
antichristian وابسته به دجال
seminal وابسته به منی
vital وابسته به زندگی
vital وابسته بزندگی
passerine وابسته به گنجشک
myelogenous وابسته بمغزاستخوان
astronautical وابسته به فضانوردان
solar وابسته بخورشید
photographic وابسته به عکاسی
patrimonial وابسته میراث
surgical وابسته به جراحی
attache وابسته نظامی
oracular وابسته به وحی
matrimonial وابسته به عروسی
jugulars وابسته بوریدوداجی
jugular وابسته بوریدوداجی
paschal وابسته به عیررستاخیزمسیح
tenruial وابسته بتصدی
associated company شرکت وابسته
menstrual وابسته به قاعده گی
tetanal وابسته به کزاز
parenthetical وابسته به دو کمانک
nasolabial وابسته به لب و بینی
porcine وابسته بخوک
psychiatric وابسته به روانپزشکی
archimedean وابسته به ارشمیدس
terpsichorean وابسته به رقص
mythologic وابسته به اساطیر
army attache وابسته نظامی
homicidal وابسته به ادمکشی
army attache وابسته زمینی
negroid وابسته به سیاهان
ethnic وابسته به نژادشناسی
connubial وابسته به زناشویی
odontic وابسته به دندان
theosophical وابسته به عرفان
oesophageal وابسته به مری
ogygian وابسته بروزگار
pancreatic وابسته به لوزالمعده
degenerative وابسته به انحطاط
oleic وابسته بروغن
olfactive وابسته به بویایی
missions وابسته به ماموریت
mission وابسته به ماموریت
pessimistic وابسته به بدبینی
numerary وابسته به اعداد
emotive وابسته به احساسات
nomological وابسته به قانون
marines وابسته به دریانوردی
materialistic وابسته به مادیات
paralytic وابسته به فلج
marine وابسته به دریانوردی
paralytics وابسته به فلج
maritime وابسته بدریانوردی
nunnish وابسته به راهبات
numbered fleet ناوگان وابسته
generic وابسته به تیره
naval وابسته به کشتی
landed وابسته بزمین
non self maintained discharge تخلیه وابسته
nasal وابسته به منخرین
nasal وابسته به بینی
onomastic وابسته به اسم
aerological وابسته بهواشناسی
aesculapian وابسته به دارگونه طب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com