Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
necrological |
وابسته به صورت یا شرح حال مردگان |
|
|
Other Matches |
|
necromantic |
وابسته به پیشگویی یا جادوگری بوسیله مردگان سحری |
constellatory |
وابسته بصورت اسمانی-مانند صورت فلکی |
inventory |
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی |
the deceased |
مردگان |
lemures |
مردگان |
the departed |
مردگان |
ye living and the dead |
زندگان و مردگان |
the lower regions |
جهان مردگان |
columbarium |
دخمه مردگان |
from the dead |
ازمیان مردگان |
charnel-house |
[انبار استخوان مردگان] |
as hush as death |
خاموش چون مردگان |
charnel house |
مردگان راتوده می کنند |
columbarium |
جای نگهداری خاکستر مردگان |
the lower world |
جهان مردگان عالم اسوات |
parentalia |
جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان |
bone-house |
[جایی برای نگهداری استخوان مردگان] |
chantry |
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند |
the dead lie in state |
مردگان د رانظار مردم واقع شده اند |
trench burial |
دفن مردگان در خندق استفاده از قبر خندقی عمومی |
cinerarium |
[گلدان یا ظرف زیبا شبیه جعبه برای نگهداری خاکستر مردگان] |
phallic |
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب |
necrologist |
متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه |
local |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
locals |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
printer |
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند |
printers |
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند |
plastic bubble keyboard |
صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند |
packets |
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت |
packet |
روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت |
numeric |
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود |
bureaucratic |
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری |
olympian |
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک |
syzygial |
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم |
telepathic |
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر |
subglacial |
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان |
choral |
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی |
dialectological |
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی |
animism |
اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان |
sothic |
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی |
puritanical |
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان |
phylar |
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد |
vehicular |
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر |
rectal |
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ |
lexicographic |
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری |
barrage jamming |
تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع |
watt |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
watts |
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود |
kinetic |
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه |
supervisory |
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری |
cliquey |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
cliquy |
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه |
erotic |
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros |
monarchic |
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت |
discretionary |
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد |
sister services |
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته |
lithic |
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم |
zygose |
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی |
frontal |
وابسته به پیشانی وابسته بجلو |
rom |
دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند |
chargeable accessions |
استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی |
line astern |
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه |
dat |
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی |
Neanderthal |
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه |
hermitical |
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین |
morphic |
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود |
associate |
وابسته وابسته کردن |
associates |
وابسته وابسته کردن |
associated |
وابسته وابسته کردن |
associating |
وابسته وابسته کردن |
popliteal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
physico chemical |
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی |
epistemologycal |
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی |
poplitaeal |
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی |
basics |
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند |
basic |
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند |
approach formation |
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن |
automatic programming |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
life cycle hypothesis |
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است . |
versions |
صورت |
listings |
صورت |
formed |
صورت |
mazard |
صورت |
circumstantially |
در صورت |
shape |
صورت |
medal |
صورت |
medals |
صورت |
physiognomies |
صورت |
listing |
صورت |
constellations |
صورت |
conformer |
هم صورت |
conformational isomers |
هم صورت |
constellation |
صورت |
freckle |
لک صورت |
rolls |
صورت |
forms |
صورت |
version |
صورت |
physiognomy |
صورت |
providing |
در صورت |
phase |
صورت |
kalendar |
صورت |
images |
صورت |
roll |
صورت |
rolled |
صورت |
image |
صورت |
roster |
صورت |
figure |
صورت |
form |
صورت |
figures |
صورت |
statement |
صورت |
figuring |
صورت |
statements |
صورت |
coat card |
صورت |
effigy |
صورت |
effigies |
صورت |
phases |
صورت |
rosters |
صورت |
phased |
صورت |
filed |
صورت |
face |
صورت |
invoices |
صورت |
slipped |
صورت |
slips |
صورت |
hues |
صورت |
slip |
صورت |
list |
صورت |
shapes |
صورت |
facies |
صورت |
hue |
صورت |
visages |
رو صورت |
visage |
رو صورت |
file |
صورت |
invoiced |
صورت |
invoice |
صورت |
faces |
صورت |
invoicing |
صورت |
faceless |
بدون صورت |
workable <adj.> |
صورت پذیر |
executable <adj.> |
صورت پذیر |
scheduled |
صورت فهرست |
face powders |
پودر صورت |
canonical form |
صورت متعارفی |
practicable <adj.> |
صورت پذیر |
possible [doable, feasible] <adj.> |
صورت پذیر |
asterism |
صورت فلکی |
bill of goods |
صورت کالا |
archetypes |
صورت ازلی |
shift |
تبدیل صورت |
if need be |
در صورت بایست |
BS |
صورت فروش |
if possible |
در صورت امکان |
move |
تبدیل صورت |
formulation |
صورت بندی |
if possible |
در صورت توانایی |
achievable <adj.> |
صورت پذیر |
makable <adj.> |
صورت پذیر |
bill of fare |
صورت غذا |
serials |
و به صورت سری |
archetype |
صورت ازلی |
face powder |
پودر صورت |
at any rate |
درهر صورت |
at that rate |
در این صورت |
ever |
درهر صورت |
bill of material |
صورت قطعات |
pictograph |
صورت نگاره |
bill of quantities |
صورت مقداری |
bill of sale |
صورت فروش |
breadboard |
می صورت گیرد |
pictography |
صورت نگاری |
impanel |
در صورت نوشتن |
similitude |
شباهت صورت |
ever- |
درهر صورت |
face cream |
کرم صورت |
if so |
در صورت مثبت |
put ineffect |
صورت دادن |
imbody |
صورت خارجی |
schedules |
صورت فهرست |
bill of exceptions |
صورت استثنائات |
pictogram |
صورت نگاشت |
manageable <adj.> |
صورت پذیر |
makeable <adj.> |
صورت پذیر |
makable [spv. makeable] <adj.> |
صورت پذیر |
feasible <adj.> |
صورت پذیر |
the brush |
صورت گری |
doable <adj.> |
صورت پذیر |
contrivable <adj.> |
صورت پذیر |
implement |
صورت دادن |
make something happen |
صورت دادن |
carry into effect |
صورت دادن |
put into effect |
صورت دادن |
put inpractice |
صورت دادن |
isolating |
به صورت الکتریکی |
minute |
صورت جلسه |
apparition |
صورت وهمی |
normal form |
صورت عادی |
veiling |
تور صورت |
invoiced |
صورت کردن |
sales check |
صورت فروش |
invoices |
صورت کردن |
anyhow |
در هر صورت بهرجهت |