Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English
Persian
maximal
وابسته به ضرب المثل
Search result with all words
proberbial
وابسته بضرب المثل
Other Matches
likes
فی المثل
like
فی المثل
vide
فی المثل
to wit
فی المثل
liked
فی المثل
sooth
ضرب المثل
quit rent
اجرت المثل
bywords
ضرب المثل
reasonable of average wage fair
اجرت المثل
fair equivalent remuneration
اجرت المثل
wise saw
ضرب المثل
remuneration
اجرت المثل
proverbs
ضرب المثل
remunerations
اجرت المثل
byword
ضرب المثل
proverb
ضرب المثل
anecdote
امثال ضرب المثل
to become a byword
ضرب المثل شدن
to become a proverb
ضرب المثل شدن
anecdotes
امثال ضرب المثل
his generosity was proverbial
دهش او ضرب المثل
he is a p for foolishness
درحماقت ضرب المثل است
saw
لغت یا جمله ضرب المثل
saws
لغت یا جمله ضرب المثل
sawing
لغت یا جمله ضرب المثل
sawed
لغت یا جمله ضرب المثل
gnomic
شامل پند و ضرب المثل
he was wise to a proverb
در خرمندی ضرب المثل شده بود
proverbially
بشکل ضرب المثل بطور مشهور
Only dead fish swim with the flow
[stream]
.
<proverb>
در زندگی باید بجنگیم.
[ضرب المثل]
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Money doesn't bring
[buy]
happiness.
<proverb>
پول خوشبختی نمی آورد.
[ضرب المثل]
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
A guilty conscience needs no accuser.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
A fair face may hide a foul heart.
<proverb>
از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد.
[ضرب المثل]
Hunger is the best sauce.
<proverb>
گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است.
[ضرب المثل ]
He who excuses accuses himself.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
All show and no substance.
<proverb>
از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد.
[ضرب المثل]
Excuses always proceed from a guilty conscience.
<proverb>
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
When it rains, it pours
<idiom>
بدشانسی وقتی که می آید پشت سر هم می آید.
[ضرب المثل]
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home.
<proverb>
بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم.
[ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
hibernicism
ضرب المثل یا گفتار ایرلندی ملیت ایرلندی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
riverrine
وابسته به
elysian
وابسته به
dependant
وابسته
israelitish
وابسته به
hanger on
وابسته
pertianing
وابسته
pertinent
وابسته
sexual organs
وابسته به
pertaining
وابسته
attributable
وابسته به
thereof=of that
وابسته به ان
cephalic
وابسته به سر
monitorial
وابسته به
relevant
وابسته
elfin
وابسته به جن
pyretic
وابسته به تب
messianic
وابسته به
relative
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
pyrexic
وابسته به تب
akin
وابسته
attache
وابسته
attendant
وابسته
attendants
وابسته
interdependent
وابسته
syncop
وابسته به غش
attached
وابسته
appurtenant
وابسته
of kin
وابسته
plantar
وابسته به کف پا
affiliating
وابسته
congenerous
وابسته
affiliates
وابسته
related
وابسته
tuitionary
وابسته به
adjectives
وابسته
adjective
وابسته
affiliate
وابسته
commissarial
وابسته به
diphtheric
وابسته به
affiliated
وابسته
comprador
وابسته
aquatic
وابسته به اب
correspondent
وابسته
subordinates
وابسته
carpal
وابسته به مچ
wedded
وابسته
belonging
وابسته ها
federating
وابسته
cantabrigian
وابسته به
federates
وابسته
subordinate
وابسته
subordinated
وابسته
contingent
وابسته
federate
وابسته
contingents
وابسته
subordinating
وابسته
federated
وابسته
levitical
وابسته به
germane
وابسته
febile
وابسته به تب
dependants
وابسته
correspondents
وابسته
thereof
وابسته به ان
dependent
وابسته
astronautical
وابسته به فضانوردان
piscatory
وابسته به ماهیگیری
piscatory
وابسته به صیدماهی
army attache
وابسته زمینی
piscatorial
وابسته به صیدماهی
ornithic
وابسته به مرغان
peruvian
وابسته به پرو
rectorial
وابسته به rector
seminal
وابسته به منی
porcine
وابسته بخوک
municipal
وابسته بشهرداری
psychiatric
وابسته به روانپزشکی
piscatorial
وابسته به ماهیگیری
associated company
شرکت وابسته
scansorial
وابسته بصعود
attache
وابسته نظامی
saturnian
وابسته بزحل
investigatory
وابسته به رسیدگی
avian
وابسته به مرغان
scientific
وابسته بعلم
pharisaic
وابسته به فریسی
bacchanal
وابسته به باکوس
pharmacologic
وابسته بداروشناسی
bacterial
وابسته به باکتری
photic
وابسته به نوروروشنایی
balsamic
وابسته به بلسان
vital
وابسته به زندگی
vital
وابسته بزندگی
satellitory
وابسته به اقمارسیارات
photic
وابسته به تولیدنور
buccal
وابسته به گونه
petiolar
وابسته به برگدم
petrologic
وابسته به سنگ
auditive
وابسته به شنوایی
auricular
وابسته بشنوایی
rhinal
وابسته به بینی
menstrual
وابسته به قاعده گی
pharyngal
وابسته به گلوگاه
rectal
وابسته به مقعد
pessimistic
وابسته به بدبینی
programmatic
وابسته به پروگرام
generic
وابسته به تیره
pythian
وابسته به "اپولو"
pygmaean
وابسته به پیگمی ها
nasal
وابسته به منخرین
pygmean
وابسته به پیگمی ها
landed
وابسته بزمین
emotive
وابسته به احساسات
pancreatic
وابسته به لوزالمعده
degenerative
وابسته به انحطاط
oratorical
وابسته به سخنرانی
presbyterial
وابسته به کشیش ها
focal
وابسته بکانون
planetary
وابسته به سیاره
social
وابسته بجامعه
promethean
وابسته به پرومیتوس
paralytics
وابسته به فلج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com