English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
pronominal وابسته به ضمیر شبیه ضمیر
Other Matches
conscience ضمیر
egos ضمیر
pronoun ضمیر
ego ضمیر
consciences ضمیر
pronouns ضمیر
PR ضمیر
the inward man ضمیر
relative pronouns ضمیر موصول
d. pronoun ضمیر اشاره
unconscious ضمیر نابخود
interrogarive pronoun ضمیر پرسش
relative pronoun ضمیر موصول
antecedents مرجع ضمیر
antecedent مرجع ضمیر
personal pronoun ضمیر شخصی
unconsciously ضمیر نابخود
the inner man روح ضمیر
my <pron.> مال من [ضمیر ملکی]
reflexive pronouns ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
reflexive pronoun ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
we ضمیر اول شخص جمع
the heart's letter is read in the eyes <proverb> رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
determiners مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determiner مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determinative اسم اشارهء صفت یا ضمیر اشاره
his ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر
undemonstrative فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
pronominal adjective صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
ganglionic وابسته بغده عصب شبیه به غده عصب
ralliform وابسته به ابچلیک شبیه ابچلیک
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associated وابسته وابسته کردن
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
similiar شبیه
womanlike شبیه زن
similar شبیه
makes شبیه
similar to that شبیه به ان
make شبیه
wifelike شبیه زن
pygidial شبیه دم
simulant شبیه
simile شبیه
similes شبیه
imitations شبیه
personator شبیه
medals شبیه
medal شبیه
anthoid شبیه به گل
nears شبیه
nearing شبیه
nearest شبیه
neared شبیه
near- شبیه
near شبیه
feathery شبیه به پر
nearer شبیه
quasi شبیه
analogous شبیه
papilionaceous شبیه
imitation شبیه
luteous شبیه گل
related <adj.> شبیه
akin <adj.> شبیه
similar <adj.> شبیه
like <adj.> شبیه
alike <adj.> شبیه
more like;most like شبیه تر
equals همرتبه شبیه
equalling همرتبه شبیه
liverish شبیه جگر
spheroid شبیه کره
palating شبیه کاخ
splenoid شبیه به طحال
rivals نظیر شبیه
equaled همرتبه شبیه
equalled همرتبه شبیه
assimilating شبیه ساختن
sagittate شبیه تیر
spathulate شبیه مرهم کش
spatulate شبیه مرهم کش
scotic شبیه اسکاتلندیها
likening شبیه کردن
ovine شبیه گوسفند
ichthyoid شبیه ماهی
molluscoid شبیه نرم تن
equal همرتبه شبیه
equaling همرتبه شبیه
rivalling نظیر شبیه
rivalled نظیر شبیه
likened شبیه شدن
haemoid شبیه خون
haematoid شبیه بخون
grapy شبیه انگور
steamy شبیه بخار
steamiest شبیه بخار
steamier شبیه بخار
stubbly شبیه کاهبن
computer simulation شبیه سازی
likens شبیه کردن
likens شبیه شدن
goosy شبیه غاز
goosey شبیه غاز
likened شبیه کردن
liken شبیه شدن
pithy شبیه مغز
panduriform شبیه ویولون
henny شبیه بمرغ
rivaling نظیر شبیه
rivaled نظیر شبیه
palmate شبیه پنجه
quasi easement حق شبیه به حق ارتفاق
rival نظیر شبیه
susurrous شبیه نجوا
more like;most like شبیه ترین
liken شبیه کردن
stomatic شبیه دهان
woodsy شبیه چنگل
soupy شبیه ابگوشت
shrubby شبیه بوته
reniform شبیه کلیه
oleaginous شبیه روغن
airily شبیه هوا
liker to god than man شبیه تر بخداتاادم
lilied شبیه سوسن
alike شبیه یکسان
anthropomorphic شبیه انسان
simulant of مانند شبیه
simulations شبیه سازی
screwlike شبیه اچار
libriform شبیه لیف
likes شبیه همچون
liked شبیه همچون
like شبیه همچون
spongy شبیه اسفنج
simulation شبیه سازی
ophidian شبیه مار
ophitic شبیه مار
sculpturesque شبیه مجسمه
popish شبیه کاتولیک
assimilate شبیه ساختن
astral شبیه ستاره
rhizome شبیه ریشه
sloughy شبیه دله
assimilated شبیه ساختن
bovine شبیه گاو
assimilates شبیه ساختن
osteal شبیه استخوان
bent علف شبیه نی
snakelike شبیه مار
semblable شباهت شبیه
keel shaped شبیه ته کشتی
lacertilian شبیه مارمولک
gypsy شبیه کولی
limaciform شبیه نرم تن
humanoid شبیه انسان
humanoids شبیه انسان
limacine شبیه نرم تن
nomological شبیه قانون
rooty شبیه ریشه
lupin شبیه گرگ
gypsies شبیه کولی
gipsies شبیه کولی
lupine شبیه گرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com