Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
Other Matches
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
Nordic
وابسته به شمال اروپا
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
tropic
نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا
north north east
میان شمال و شمال خاور
north west
شمال غرب شمال غربی
northwest
شمال غرب شمال غربی
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
north east
شمال شرق شمال شرقی
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
northeast
شمال شرقی شمال شرق
north-west
شمال غربی در شمال غرب
tropical
نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا گرمسیری مدارراس السرطان
colombo plan
طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
north
شمال
northerly
شمال
north
در شمال
north
<adj.>
شمال
north-easterly
شمال شرقی
compass rose
شمال نما
north-eastern
رو به شمال شرق
the north pole
قطب شمال
NW
شمال غربی
north westerly
در شمال باختر
north-westerly
در شمال باختر
north-eastern
از شمال خاوری
magnetic north
شمال مغناطیسی
north westerly
شمال غربی
north easterly
شمال شرقی
north western
شمال غربی
compass north
شمال مغناطیسی
north-western
شمال غربی
northwestern
شمال غربی
Libya
شمال افریقا
north-westerly
شمال غربی
arctic
قطب شمال
North Pole
قطب شمال
grid north
شمال شبکه
north-east
شمال شرق
northern
ساکن شمال
north east
شمال خاور
ina northerly direction
سوی شمال
north west
شمال باختر
north wind
باد شمال
northwest
شمال باختری
northwardly
سوی شمال
northeastward
شمال شرقی
northeastern
شمال شرقی
true north
شمال حقیقی
northerly
به سمت شمال
north
باد شمال
north
روبه شمال
true north
شمال واقعی
northerner
اهل شمال
northerners
اهل شمال
northbound
عازم شمال
epsilon bootis
رایت شمال
true north
شمال جغرافیایی
northeast
شمال خاوری
arcturus
نگهبان شمال
north east
در شمال خاور
north-west
شمال غرب
northwester
باد شمال غربی
northwards
بسوی شمال شمالا
norther
بیشتر بطرف شمال
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
northwester
طوفان شمال غربی
northwestwards
بطرف شمال غربی
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
northward
بسوی شمال شمالا
Arctic Circle
مدار قطب شمال
northeastward
بطرف شمال شرقی
northeaster
باد شمال خاوری
northwardly
بطرف شمال شمالی
upstater
اهل شمال استان
north wester
باد شمال باختر
northeaster
نسیم شمال شرقی
compass north
شمال قطب نما
northeastern
مربوط به شمال شرقی
north light roof
بام شمال نور
north easter
باد شمال خاور
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
celestial north pole
قطب شمال عالم
north-eastern
به سوی شمال شرق
northernmost
دورترین محل در شمال
NW
مخفف شمال غرب
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lemming
موش صحرایی قطب شمال
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
uptown
واقع در محلات شمال شهر
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
bald eagles
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
bald eagle
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
azimuth
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
associate
وابسته وابسته کردن
associated
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
rhaeto romanic
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
related
وابسته
thereof
وابسته به ان
levitical
وابسته به
hanger on
وابسته
monitorial
وابسته به
febile
وابسته به تب
federated
وابسته
attributable
وابسته به
attached
وابسته
relative
وابسته
appurtenant
وابسته
pertaining
وابسته
affiliated
وابسته
elfin
وابسته به جن
affiliates
وابسته
affiliating
وابسته
affiliate
وابسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com