English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
anagrammatic وابسته به قلب و تحریف
anagrammatical وابسته به قلب و تحریف
Other Matches
garble تحریف تحریف کردن
corruption تحریف
falsification تحریف
falsifyer تحریف
anagrams تحریف
multilation تحریف
mutilation تحریف
distortion تحریف
distortions تحریف
anagram تحریف
sophistication اغوا تحریف
falsifying تحریف کردن
perverted تحریف شده
tamper with تحریف کردن
corrupts تحریف شده
corrupting تحریف شده
corrupted تحریف شده
corrupt تحریف شده
anagrammatize تحریف کردن
falsifies تحریف کردن
slants تحریف کردن
slanted تحریف کردن
falsify تحریف کردن
paramnesia تحریف حافظه
perceptual distortion تحریف ادراکی
agonised تحریف کردن
falsifier تحریف کننده
agonises تحریف کردن
agonising تحریف کردن
agonize تحریف کردن
agonized تحریف کردن
agonizes تحریف کردن
mutilate تحریف کردن
garbler تحریف کننده
falsifyer تحریف کننده
mutilates تحریف کردن
mutilating تحریف کردن
falsified تحریف کردن
distorts تحریف کردن
distort تحریف کردن
retrospective falsification تحریف گذشته
mutilated تحریف شده
distorted تحریف شده
slant تحریف کردن
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
skewing تحریف کردن نامتوازن
banning حکم تحریف یا توقیف
bans حکم تحریف یا توقیف
skew تحریف کردن نامتوازن
garble تحریف یا ناقص کردن
distorted prices قیمتهای تحریف شده
skews تحریف کردن نامتوازن
ban حکم تحریف یا توقیف
interpolated باعبارت تازه تحریف کردن
interpolate باعبارت تازه تحریف کردن
diddled تحریف کردن به وسیله داده
diddle تحریف کردن به وسیله داده
interpolating باعبارت تازه تحریف کردن
mutilates تحریف شدن معیوب کردن
mutilating تحریف شدن معیوب کردن
mutilate تحریف شدن معیوب کردن
diddles تحریف کردن به وسیله داده
interpolates باعبارت تازه تحریف کردن
diddling تحریف کردن به وسیله داده
twisters کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
twister کسی که اغراق میگویدیا تحریف میکند
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
spoliation تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
hermitical وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associated وابسته وابسته کردن
associate وابسته وابسته کردن
associates وابسته وابسته کردن
associating وابسته وابسته کردن
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
physico chemical وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
popliteal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
ems dispatch تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
of kin وابسته
appurtenant وابسته
syncop وابسته به غش
thereof وابسته به ان
pyrexic وابسته به تب
pyrexial وابسته به تب
pyretic وابسته به تب
attached وابسته
tuitionary وابسته به
commissarial وابسته به
riverrine وابسته به
plantar وابسته به کف پا
affiliating وابسته
affiliates وابسته
affiliated وابسته
attendant وابسته
attendants وابسته
affiliate وابسته
congenerous وابسته
related وابسته
comprador وابسته
aquatic وابسته به اب
dependent وابسته
attache وابسته
belonging وابسته ها
pertinent وابسته
pertaining وابسته
sexual organs وابسته به
attributable وابسته به
germane وابسته
federate وابسته
federated وابسته
cephalic وابسته به سر
interdependent وابسته
carpal وابسته به مچ
adjective وابسته
adjectives وابسته
cantabrigian وابسته به
federating وابسته
federates وابسته
thereof=of that وابسته به ان
pertianing وابسته
elfin وابسته به جن
dependants وابسته
febile وابسته به تب
israelitish وابسته به
elysian وابسته به
subordinates وابسته
relative وابسته
wedded وابسته
correspondent وابسته
correspondents وابسته
contingent وابسته
relevant وابسته
subordinating وابسته
subordinated وابسته
levitical وابسته به
hanger on وابسته
akin وابسته
messianic وابسته به
diphtheric وابسته به
monitorial وابسته به
subordinate وابسته
dependant وابسته
contingents وابسته
glandulous وابسته به غدد
emotive وابسته به احساسات
pancreatic وابسته به لوزالمعده
inhibitive وابسته به جلوگیری
gregorian وابسته به گریگوری
iraqi وابسته به عراق
generic وابسته به تیره
paralytics وابسته به فلج
paralytic وابسته به فلج
gutturo nasal وابسته بگلووبینی
materialistic وابسته به مادیات
haemic وابسته بخون
inner directed درون وابسته
connubial وابسته به زناشویی
inspectoral وابسته به بازرس ها
gular وابسته به مری
landed وابسته بزمین
iranian وابسته به ایران
gnomonic وابسته به شاخص
interrogatory وابسته به سئوال
interoceptive وابسته به احشاء
internuptial وابسته به عروسی
interferential وابسته به دخالت
intercollegiate وابسته بکالج ها
marines وابسته به دریانوردی
pleural وابسته به شامه شش
degenerative وابسته به انحطاط
geomantic وابسته به رمالی
kufic وابسته به کوفه
lactic وابسته به شیر
laryngeal وابسته بنای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com