Dictiornary-Farsi | وابسته به محرکات وانگیزههای موثر در فکر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
psychodynamic	وابسته به محرکات وانگیزههای موثر در فکر


Other Matches

soul searching	بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul-searching	بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
erotic	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
affecting	موثر
climacteric <adj.>	موثر
perficient	موثر
feckful	موثر
fruity	موثر
impressive	موثر
pivotal	موثر
forceful	موثر
efficient	موثر
punchy	موثر
drastic	موثر
operational	موثر
drastically	موثر
fruitier	موثر
fruitiest	موثر
active	موثر
pithy	موثر
efficacious	موثر
lived	موثر
live	موثر
weighty	موثر
weightiest	موثر
touching	موثر
telling	موثر
weightier	موثر
moving	موثر
affective	موثر
forcible	موثر
operant	موثر
punchier	موثر
punchiest	موثر
effective	موثر
effectual	موثر
frontal	وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose	وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic	وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services	یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
sledgehammer	ضربت موثر
net head	ارتفاع موثر
clear span	دهانه موثر
sensational	احساساتی موثر
pathetic	موثر احساساتی
sensationally	احساساتی موثر
potently	بطورکلی یا موثر
stunt advertising	تبلیغ موثر
penetratingly	بطور موثر
effective address	نشانی موثر
working angle	زاویه موثر
noneffective	غیر موثر
wattful current	جریان موثر
effective address	آدرس موثر
effective area	سطح موثر
effective demand	تقاضای موثر
ineffective	غیر موثر
live data	داده موثر
real power	توان موثر
active component	مولفه موثر
active current	شدت موثر
work out <idiom>	موثر بودن
active element	مولفه موثر
active material	ماده موثر
active plate	صفحه موثر
active power	توان موثر
actual output	دبی موثر
actual water income	اب ورودی موثر
an active remedy	چاره موثر
affectingly	بطور موثر
impressively	بطور موثر
movingly	بطور موثر
forcefully	بطور موثر
driving	موثر رانندگی
effective capacity	فرفیت موثر
effective size	اندازه موثر
effective shear	برش موثر
prospective	موثر دراینده
effective range	برد موثر
effective rainfall	بارندگی موثر
effective radius	شعاع موثر
effective pressure	فشار موثر
effective power	توان موثر
effective power	قدرت موثر
effective porosity	تخلخل موثر
effective pitch	گام موثر
effective output	خروجی موثر
effective output	بازداده موثر
effective output	دبی موثر
effective force	نیروی موثر
effective damage	ضایعات موثر
effective damage	خسارت موثر
sledgehammers	ضربت موثر
effective diameter	قطر موثر
effective width	عرض موثر
effective treatment	تسویه موثر
effective charge	بار موثر
effective time	مدت موثر
effective time	زمان موثر
effective throat	گلوگاه موثر
useful voltage	ولتاژ موثر
effective collision	برخورد موثر
effective temperature	دمای موثر
effective current	جریان موثر
effective stress	تنش موثر
effective value	جریان موثر
effective stimulus	محرک موثر
effective span	دهانه موثر
effective field	میدان موثر
milquetoast	آدم نا موثر
impressiveness	موثر بودن
moanbag	آدم نا موثر
wet	آدم نا موثر
effective	عامل موثر
impressed voltage	ولتاژ موثر
softie/softy	آدم نا موثر
mollycoddle	آدم نا موثر
whiner	آدم نا موثر
sovereigns	عالی و موثر
sovereign	عالی و موثر
namby-pamby	آدم نا موثر
pathetically	بطور موثر
weakling	آدم نا موثر
sissy	آدم نا موثر
wuss(y)	آدم نا موثر
striking	موثر گیرنده
press	عامل موثر
presses	عامل موثر
jessy	آدم نا موثر
pantywaist [Am En]	آدم نا موثر
weenie [Am E]	آدم نا موثر
weed	آدم نا موثر
jessie	آدم نا موثر
strikingly	موثر گیرنده
pussy [Am E]	آدم نا موثر
inoperative	غیر موثر
wimp	آدم نا موثر
adequate	موثر بودن
cissy	آدم نا موثر
effective input impedance	ناگذرایی موثر ورودی
effective magnetic field	میدان مغناطیسی موثر
operative	قابل استفاده موثر
effective input	فرفیت موثر ورودی
effective input admittance	گذرایی موثر ورودی
effective unit weight	وزن مخصوص موثر
fire for effect	مرحله تیر موثر
total effective collision cross section	سطح مقطع موثر کل
effective wind	مولفه باد موثر
effective habit strength	حد موثر نیرومندی عادت
effectively	بطور موثر یا کارگر
input resistance	مقاومت موثر اولیه
effective grain diameter	قطر موثر دانه
effective interest rate	نرخ بهره موثر
effective tax rate	نرخ موثر مالیاتی
effective size of grain	قطر موثر ذرات
effective reaction potential	حد موثر نیرومندی واکنش
effective thickness of a wall	ضخامت موثر دیوار
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
effective pattern	منطقه اثر موثر
effective pattern	منطقه اصابت موثر
operatives	قابل استفاده موثر
effective output impedance	ناگذرایی موثر خروجی
effective output admittance	گذرایی موثر خروجی
effective nuclear charge	بار موثر هسته
effective magnetic moment	گشتاور مغناطیسی موثر
effective tax system	نظام موثر مالیاتی
effective through put	توان عملیاتی موثر
effective strength	استعداد رزمی موثر
efective	موثر قابل اجرا
ineffectually	بطور غیر موثر
active earth pressure	رانش موثر خاک
operatively	بطور موثر یا عملی
alternating current resistance	مقدار مقاومت موثر
effective resistance	مقدار مقاومت موثر
resistance to alternating current	مقدار مقاومت موثر
work	موثر واقع شدن
worked	موثر واقع شدن
ineffectively	بطور غیر موثر
percutaneous	موثر در زیر پوست
cross section	سطح مقطع موثر
effectually	بطور نافع و موثر