Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
boozier
وابسته به مشروب
booziest
وابسته به مشروب
boozy
وابسته به مشروب
Other Matches
liquor
مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
liquors
مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
tippled
مشروب
tipples
مشروب
tipple
مشروب
tippling
مشروب
strunt
مشروب
drinks
مشروب
beverages
مشروب
pottle
مشروب
drink
مشروب
beverage
مشروب
bureaucratic
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
boozing
مشروب الکلی
boozes
مشروب الکلی
boozed
مشروب الکلی
drinker
مشروب خور
booze
مشروب الکلی
boozer
مشروب خور
slumgulion
مشروب بی مزه
purl
مشروب مالت
hooch
مشروب تند
halazone
پودرضدعفونی اب مشروب
barkeeper
مشروب فروش
barkeep
مشروب فروش
A good stiff ( strong ) alchoholic drink .
مشروب پرمایه
birl
مشروب خوردن
snorting
جرعه مشروب
snorts
جرعه مشروب
purls
مشروب مالت
purling
مشروب مالت
purled
مشروب مالت
snorted
جرعه مشروب
snort
جرعه مشروب
drinkers
مشروب خور
shots
یک گیلاس مشروب
intoxicants
مشروب مسکر
intoxicant
مشروب مسکر
slugs
یک جرعه مشروب
rummer
لیوان مشروب
bootleg
مشروب قاچاق
liquors
مشروب الکلی
boozers
مشروب خور
shot
یک گیلاس مشروب
liquor
مشروب الکلی
slug
یک جرعه مشروب
slugged
یک جرعه مشروب
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
puff
مشروب گازدار پفک
dramshop
بار مشروب فروشی
dramshop
سالن مشروب فروشی
grogshop
دکان مشروب فروشی
supping
شام دادن مشروب
supped
شام دادن مشروب
swizzle
مشروب مست کننده
sups
شام دادن مشروب
sup
شام دادن مشروب
nightcaps
مشروب قبل ازخواب
It melts in the mouth.
مثل آب مشروب می خورد
nightcap
مشروب قبل ازخواب
strong drink
مشروب قوی و پر الکل
hooch
مشروب قاچاقی وپست
puffs
مشروب گازدار پفک
wish wash
مشروب ابکی اب زیپو
puffing
مشروب گازدار پفک
caroused
در مشروب افراط کردن
hard drink
مشروب قوی و پر الکل
stimulants
مشروب الکلی انگیزه
rum running
حمل مشروب قاچاق
john barleycorn
مشروب الکلی خانگی
hollands
جین یا مشروب هلندی
carouse
در مشروب افراط کردن
bottlegger
فروشنده مشروب قاچاق
carousing
در مشروب افراط کردن
carouses
در مشروب افراط کردن
bibber
ادم معتاد به مشروب
stimulant
مشروب الکلی انگیزه
bone dry
کسی که لب به مشروب الکلی نمیزند
slopping
مشروب رقیق وبی مزه
slopped
مشروب رقیق وبی مزه
slop
مشروب رقیق وبی مزه
slosh
غذای چسبناک مشروب لزج
sloshes
غذای چسبناک مشروب لزج
sloshing
غذای چسبناک مشروب لزج
skid row
محله مشروب فروشهای ارزان
bowler
مشروب خوارافراطی دائم الخمر
bowlers
مشروب خوارافراطی دائم الخمر
He drank himself to death.
آنقدر مشروب خورد تامرد
to take a cup too much
<idiom>
بیش از اندازه مشروب خوردن
schnapps
مشروب جین قوی هلندی
shebeen
مشروب فروش بدون پروانه
cliquy
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
root beer
مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
root beers
مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
swats
ابجو تازه انگلیسی مشروب الکلی
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punches
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punched
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
refect
با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
ratafee
مشروب الکلی مخلوط با بادام تلخ
mazer
جام مشروب خوری چوبی بزرگ
He gets keyed up with a few drinks .
با چند گیلاس مشروب میزان می شود
ratafia
مشروب الکلی مخلوط با بادام تلخ
To drink on an empty stomach.
روی شکم خالی مشروب خوردن
traumatizing
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatised
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
daiquiri
مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
soda water
مشروب غیر الکلی گاز دار لیموناد
traumatising
باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
After a few drinks, everyone got a bit high.
پس از چند گیلاس مشروب کله ها همه گرم شد.
swizzle stick
چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
to have a binge
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to be on the razzle
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
tom collins
نوعی مشروب الکلی مرکب ازجین واب وغیره
to have a spree
حسابی جشن گرفتن
[با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
zygose
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
treating
جمع اوری اراء با رشوه یا غذا و مشروب دادن به رای دهندگان
chaser
آب میوه یا آبجو
[ یا نوشیدنی کم الکلی]
که پشت مشروب قوی و پر الکل می نوشند
boozer's nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
drinker’s nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
red-nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associated
وابسته وابسته کردن
associate
وابسته وابسته کردن
associates
وابسته وابسته کردن
associating
وابسته وابسته کردن
bum
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bumming
ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
physico chemical
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
jointer
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
grace cup
گیلاس مشروب پس از شام گیلاس خداحافظی
liquors
مایع زدن مشروب زدن به
liquor
مایع زدن مشروب زدن به
bistro
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistros
اغذیه فروشی و مشروب فروشی
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
thereof=of that
وابسته به ان
pertinent
وابسته
thereof
وابسته به ان
aquatic
وابسته به اب
interdependent
وابسته
federate
وابسته
cephalic
وابسته به سر
cantabrigian
وابسته به
plantar
وابسته به کف پا
comprador
وابسته
commissarial
وابسته به
pertaining
وابسته
congenerous
وابسته
appurtenant
وابسته
affiliating
وابسته
federated
وابسته
affiliates
وابسته
related
وابسته
affiliate
وابسته
pertianing
وابسته
carpal
وابسته به مچ
correspondent
وابسته
affiliated
وابسته
akin
وابسته
attache
وابسته
adjectives
وابسته
adjective
وابسته
federating
وابسته
federates
وابسته
syncop
وابسته به غش
tuitionary
وابسته به
of kin
وابسته
pyrexial
وابسته به تب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com