Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
Other Matches
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
north east
شمال شرق شمال شرقی
north west
شمال غرب شمال غربی
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
north north east
میان شمال و شمال خاور
northeast
شمال شرقی شمال شرق
northwest
شمال غرب شمال غربی
lapland
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
Nordic
وابسته به شمال اروپا
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
north
شمال
northerly
شمال
north
در شمال
north
<adj.>
شمال
northern
ساکن شمال
North Pole
قطب شمال
north-west
شمال غرب
northeast
شمال خاوری
arctic
قطب شمال
north wind
باد شمال
compass rose
شمال نما
compass north
شمال مغناطیسی
north-westerly
شمال غربی
northwest
شمال باختری
ina northerly direction
سوی شمال
northbound
عازم شمال
epsilon bootis
رایت شمال
northerners
اهل شمال
northerner
اهل شمال
northeastward
شمال شرقی
north east
شمال خاور
north
روبه شمال
north
باد شمال
northerly
به سمت شمال
northeastern
شمال شرقی
northwardly
سوی شمال
true north
شمال جغرافیایی
north-eastern
از شمال خاوری
Libya
شمال افریقا
north-easterly
شمال شرقی
north easterly
شمال شرقی
north western
شمال غربی
north-western
شمال غربی
northwestern
شمال غربی
arcturus
نگهبان شمال
the north pole
قطب شمال
magnetic north
شمال مغناطیسی
true north
شمال واقعی
north westerly
شمال غربی
true north
شمال حقیقی
north east
در شمال خاور
north-westerly
در شمال باختر
NW
شمال غربی
north west
شمال باختر
north westerly
در شمال باختر
grid north
شمال شبکه
north-eastern
رو به شمال شرق
north-east
شمال شرق
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
northwestwards
بطرف شمال غربی
Arctic Circle
مدار قطب شمال
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
compass north
شمال قطب نما
north light roof
بام شمال نور
north easter
باد شمال خاور
northwards
بسوی شمال شمالا
northwardly
بطرف شمال شمالی
north-eastern
به سوی شمال شرق
northernmost
دورترین محل در شمال
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
NW
مخفف شمال غرب
celestial north pole
قطب شمال عالم
north wester
باد شمال باختر
upstater
اهل شمال استان
northward
بسوی شمال شمالا
norther
بیشتر بطرف شمال
northeastward
بطرف شمال شرقی
northeastern
مربوط به شمال شرقی
northeaster
باد شمال خاوری
northwester
طوفان شمال غربی
northeaster
نسیم شمال شرقی
northwester
باد شمال غربی
uptown
واقع در محلات شمال شهر
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
lemming
موش صحرایی قطب شمال
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
bald eagles
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
bald eagle
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
azimuth
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
zone
منطقه ناحیه
zones
منطقه ناحیه
heating zone
منطقه یا ناحیه حرارتی
zonule
منطقه یا ناحیه کوچک
rainfall area
منطقه بارش ناحیه بارندگی
altitude hole
ناحیه کور در منطقه دید رادار
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
rhaeto romanic
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
pierian
وابسته به ناحیه پیریا
orbitonasal
وابسته به ناحیه چشمخانه وبینی
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
ranine
قورباغهای وابسته به ناحیه زیر نوک زبان
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
neritic
وابسته به منطقه یا کمربندساحلی
Tianjan
شهر تیانجان
[شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
toponymic
وابسته به نام یک محل یا منطقه
Quchan
قوچان
[شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
drop zone
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
airspace reservation
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row
<idiom>
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
sectors
منطقه عمل منطقه مسئولیت
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
remotest
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
zone of fire
منطقه اتش منطقه تیراندازی
sector
منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remoter
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
axial route
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com