English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
pierian وابسته به ناحیه پیریا
Other Matches
orbitonasal وابسته به ناحیه چشمخانه وبینی
ranine قورباغهای وابسته به ناحیه زیر نوک زبان
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
holarctic وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
subregion ناحیه
reach ناحیه
proclimax ناحیه
reached ناحیه
sympatric هم ناحیه
reaches ناحیه
situs ناحیه
sector ناحیه
sectors ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
shire ناحیه
shires ناحیه
zone ناحیه
district ناحیه
reaching ناحیه
zones ناحیه
districts ناحیه
realms ناحیه
realm ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
region ناحیه
area ناحیه
ranged ناحیه
ranges ناحیه
ward ناحیه
output area ناحیه
partition ناحیه
partitions ناحیه
regions ناحیه
areas ناحیه
wards ناحیه
range ناحیه
demesne ناحیه
genital zone ناحیه تناسلی
edge zone ناحیه لبه
overflow area ناحیه سرریز
climatic region ناحیه اقلیمی
fixed area ناحیه ثابت
two phase region ناحیه دو فازی
oral zone ناحیه دهانی
boom swing ناحیه لرزش
broca's area ناحیه بروکا
forbidden zone ناحیه ممنوع
soft spot ناحیه نشست
buffer area ناحیه میانگیر
frequency region ناحیه فرکانس
touch spot ناحیه بساوشی
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
erogenous zones ناحیه شهوتزا
storage area ناحیه انبارش
naval district ناحیه دریایی
skid row ناحیه پست
erogenous zone ناحیه شهوتزا
Equator ناحیه استوایی
commutation zone ناحیه کموتاسیون
measuring range ناحیه ی سنجش
regionalism ناحیه گرایی
suppressor area ناحیه بازدارنده
the abdominal region ناحیه شکم
gold field ناحیه زرخیز
goldfield ناحیه زرخیز
dead space ناحیه کور
lumbar ناحیه کمر
telephone area ناحیه اتصال
territorialization ایجاد ناحیه
critical region ناحیه شاخص
critical region ناحیه بحرانی
depletion area ناحیه تخلیه
common area ناحیه مشترک
depletion barrier ناحیه تخلیه
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
heat affected zone ناحیه پیوند
output area ناحیه خروجی
district ناحیه نظامی
terrain زمین ناحیه
wernicke's area ناحیه ورنیکه
depletion layer ناحیه تخلیه
depletion zone ناحیه تخلیه
districts ناحیه نظامی
work area ناحیه کاری
zone of contact ناحیه تماس
motor area ناحیه حرکتی
critical area ناحیه بحرانی
range of variation ناحیه انحراف
audio range ناحیه صوتی
part سهم ناحیه
arid area ناحیه خشک
input area ناحیه ورودی
regions ناحیه عملیات
littoral ناحیه ساحلی
regions ناحیه نظامی
range of adjustment ناحیه تنظیم
range of storke ناحیه ضربه
silva ناحیه جنگلی
intermediate zone ناحیه ی میانی
zone منطقه ناحیه
indifference zone ناحیه خنثی
sector commander فرمانده ناحیه
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
Sept ناحیه محصو
baffle area ناحیه کور
range of variation ناحیه تغییر
regions ناحیه فضا
region ناحیه عملیات
sciatic ناحیه چاربند
area search جستجوی ناحیه
sectors خط کش ریاضی ناحیه
recording eara ناحیه ضبط
sector خط کش ریاضی ناحیه
scan area ناحیه پیمایش
pyramidal area ناحیه هرمی
slum ناحیه فقیرنشین
radius of action ناحیه رانندگی
region ناحیه نظامی
region ناحیه فضا
active area ناحیه فعال
zones منطقه ناحیه
residential area ناحیه مسکونی
slums ناحیه فقیرنشین
high frequency range ناحیه ی فرکانس بالا
tertiary projection area ناحیه فرافکنی سوم
common storage area ناحیه اشتراکی انباره
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
crygenic region ناحیه انجماد سنجی
sylva درختان جنگلی یک ناحیه
heating zone منطقه یا ناحیه حرارتی
interference area ناحیه ی تداخل امواج
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
coalfield ناحیه ذغال خیز
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
naval district ناحیه عملیات دریایی
domains ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
domain ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
forbidden energy zone ناحیه انرژی ممنوع
executive area ناحیه هماهنگ ساز
regionalistic منطقهای ناحیه گرای
climate ناحیه اوضاع جوی
climates ناحیه اوضاع جوی
geiger muller region o. plateau ناحیه گایگر مولر
fingerprint region ناحیه اثر انگشتی
delinquency area ناحیه بزه خیز
zonule منطقه یا ناحیه کوچک
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
rimland حومه ناحیه مرکزی
motor perceptual region ناحیه حرکتی- ادراکی
winging قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
palatinate ناحیه قلمرو کنت
drilling range ناحیه مته کاری
regionalist منطقهای ناحیه گرای
catchment areas ناحیه تحت پوشش
coagulation تجمع مواد در یک ناحیه
space charge ناحیه بار فضا
primary projection area ناحیه فرافکنی نخستین
shielding region ناحیه حفافت کننده
coalfields ناحیه ذغال خیز
catchment area ناحیه تحت پوشش
bailiwick ناحیه قلمرو مامور
primary sensory area ناحیه حسی نخستین
zone ناحیه دسته بندی
long wave range ناحیه موج بلند
papa پاپ کشیش ناحیه
zones ناحیه دسته بندی
coal field ناحیه زغال خیز
auditory projection area ناحیه ادراک شنیداری
poplitaeal مربوط به ناحیه رکبی
popliteal مربوط به ناحیه رکبی
pale ناحیه محصور قلمروحدود
paler ناحیه محصور قلمروحدود
palest ناحیه محصور قلمروحدود
papas پاپ کشیش ناحیه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com