Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
subjunctive	وابسته بوجه شرطی
Other Matches
participial	وابسته بوجه وصفی
modally	با اشاره بوجه
conditioning	شرطی کردن شرطی سازی
apodosis	مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
phallic	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
conditional	شرطی
conditioned	شرطی
protatic	شرطی
provisory	شرطی
provisional	شرطی
eventual	شرطی
conditioned suppression	منع شرطی
conditioned stimulus	محرک شرطی
conditioned response	پاسخ شرطی
subjunctive	وجه شرطی
soft hyphen	خط تیره شرطی
conditional instruction	دستورالعمل شرطی
conditionality	صورت شرطی
conditioned reflex	بازتاب شرطی
unconditioning	شرطی زدایی
the subjunctive mood	وجه شرطی
conditioning	شرطی شدن
unconditioned	غیر شرطی
provisional	شرطی مشروط
conditioned inhibition	بازداری شرطی
conditonal branching	انشعاب شرطی
conditional jump	جهش شرطی
conditional statement	دستور شرطی
conditioned response	واکنش شرطی
conditional operator	عملگر شرطی
conditional transfer	انتقال شرطی
conditional statement	حکم شرطی
on no condition	به هیچ شرطی
provisos	جمله شرطی
conditional branch	انشعاب شرطی
case branch	انشعاب شرطی
condeitional branch	انشعاب شرطی
proviso	جمله شرطی
unconditioned reflex	بازتاب غیر شرطی
unconditioned response	پاسخ غیر شرطی
ucs	محرک غیر شرطی
unconditioned inhibition	بازداری غیر شرطی
unconditional branch	انشعاب غیر شرطی
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
ucr	پاسخ غیر شرطی
conditional jump instruction	دستورالعمل پرش شرطی
provisorily	بطور شرطی یا موقت
unconditional	غیر شرطی بی شرط
conditional breakpoint	نقطه انفصال شرطی
conditionability	قابلیت شرطی شدن
conditioned avoidance response	پاسخ اجتنابی شرطی
avoidance conditioning	شرطی کردن اجتنابی
operant conditioning	شرطی شدن عامل
operant conditioning	شرطی شدن کنش گر
counterconditioning	شرطی سازی تقابلی
unconditional transfer	انتقال غیر شرطی
delayed conditioning	شرطی سازی درنگیده
classical conditioning	شرطی سازی کلاسیک
differential conditioning	شرطی سازی افتراقی
type r conditioning	شرطی شدن نوع ار
cer	پاسخ هیجانی شرطی
vicarious conditioning	شرطی شدن مشاهدهای
vicarious conditioning	شرطی شدن جانشینی
condition	عارضه شرطی کردن
conditioned emotional response	پاسخ هیجانی شرطی
type s conditioning	شرطی شدن نوع اس
pavlovian conditioning	شرطی شدن پاولفی
reconditioning	شرطی کردن مجدد
To win (lose ) a bet .	شرطی رابردن (باختن )
trace conditioning	شرطی کردن ردی
preconditioning	پیش شرطی کردن
eventual	موکول بانجام شرطی
modal auxiliary	فعل معین شرطی
backward conditioning	شرطی کردن وارونه
instrumental conditioning	شرطی شدن وسیلهای
unconditional jump	جهش غیر شرطی
unconditioned stimulus	محرک غیر شرطی
cross conditioning	شرطی شدن ضمنی
bureaucratic	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
policies	سند معلق به انجام شرطی
higher order conditioning	شرطی سازی سطح بالا
policy	سند معلق به انجام شرطی
To purchase on approval .	بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
eyelid conditioning	شرطی کردن پلک چشم
vehicular	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
She will only date you if you ...	او [زن] فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
deferred dividened	سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
iterative process	فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
unconditional	آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
esorow	سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
estate in fee	مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
jump instruction	پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
branches	یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zeros	پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes	پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zero	پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branch	یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
This must not happen in future at any cost.	در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
lithic	وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal	وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services	یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose	وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
while loop	دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
jump instruction	دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
universal legacy	وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
hermitical	وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic	وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal	وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
decision	دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decisions	دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
conditional	دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
associates	وابسته وابسته کردن
associate	وابسته وابسته کردن
associating	وابسته وابسته کردن
associated	وابسته وابسته کردن
covenant real	شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
discrimination instruction	دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
escrow	سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
physico chemical	وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal	وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal	وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal	وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
covenant runing with land	شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
implies	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditionality	شرطی بودن مشروط بودن
material implication	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication	شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
branches	دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch	دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
life cycle hypothesis	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pyrexial	وابسته به تب
pyrexic	وابسته به تب
affiliate	وابسته
related	وابسته
aquatic	وابسته به اب
cantabrigian	وابسته به
attendant	وابسته
cephalic	وابسته به سر
attendants	وابسته
affiliating	وابسته
affiliates	وابسته
thereof=of that	وابسته به ان
pyretic	وابسته به تب
pertinent	وابسته
pertaining	وابسته
federated	وابسته
federates	وابسته
interdependent	وابسته
elfin	وابسته به جن
comprador	وابسته
adjective	وابسته
adjectives	وابسته
commissarial	وابسته به
syncop	وابسته به غش
federate	وابسته
affiliated	وابسته
federating	وابسته
akin	وابسته
tuitionary	وابسته به
monitorial	وابسته به
thereof	وابسته به ان
congenerous	وابسته
sexual organs	وابسته به
subordinate	وابسته
subordinated	وابسته
subordinates	وابسته
levitical	وابسته به
germane	وابسته
hanger on	وابسته
attributable	وابسته به
elysian	وابسته به
pertianing	وابسته
wedded	وابسته
messianic	وابسته به
israelitish	وابسته به
relevant	وابسته
correspondent	وابسته
correspondents	وابسته
belonging	وابسته ها
febile	وابسته به تب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com