English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English Persian
manipular وابسته بکارهای دستی
manipulatory وابسته بکارهای دستی
Other Matches
pushful متهور در اقدام بکارهای مهم
To sort out ones affairs بکارهای خود سر وصورت دادن
manual دستور رزمی دستی سیستم دستی
convictism اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
man millner مردی که بکارهای خرد وبیهوده می پردازند
socializing بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialising بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialize بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialised بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialized بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
craft revolving fund حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
craft reimbursable supply اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
bellows دم دستی
palmar کف دستی
three handed سه دستی
hand held دستی
ready use دم دستی
hand made دستی
levorotation چپ دستی
handmade دستی
left handedness چپ دستی
single-handed یک دستی
portable دستی
handier دستی
manual دستی
handy دستی
handiest دستی
pushcarts ارابه دستی
handicraft پیشه دستی
handicraft صنعت دستی
foozle خام دستی
hand reamer کوبه دستی
handicraft کار دستی
gimlets مته دستی
fly sheet اعلانات دستی
gimlet مته دستی
end table میزکوچک دم دستی
fly bill اگهی دستی
hand cable winch جراثقال دستی
hand knot گره دستی
smack کف دستی زدن
eye glass عینک دستی
smacked کف دستی زدن
smacks کف دستی زدن
hand lade پاتیل دستی
handicraft هنر دستی
manually بصورت دستی
hand held computer کامپیوتر دستی
hand saw اره دستی
fly bill اعلان دستی
made ground خاک دستی
nimble fingers چابک دستی
quern اسیاب دستی
manual ringing زنگ دستی
hand compaction تراکم دستی
egg beater همزن دستی
hand cart چرخ دستی
hand cart ارابه دستی
manual labour امضای دستی
hand power winch جراثقال دستی
portable drill مته دستی
manual operation عمل دستی
manual operation عملیات دستی
trial balloon <idiom> یک دستی زدن
manual skill مهارت دستی
manual skills مهارتهای دستی
manual pinion shift استارت دستی
manula shifting اتصال دستی
hand drill مته دستی
manual focusing knob دکمهزوم دستی
hand crane بارانگیز دستی
hand crane جرثقیل دستی
manual override القای دستی
right handedness راست دستی
submachinegun مسلسل دستی
manual adjustment تنطیم دستی
hand molding قالبریزی دستی
gaucherie خام دستی
hand mill اسیاب دستی
hand receipt رسید دستی
hand roller غلطک دستی
hand grenade نارنجک دستی
hand brake ترمز دستی
manual control کنترل دستی
mill file سوهان دستی
go devil ارابه دستی
hand organ ارگ دستی
manual input ورودی دستی
manual exchange مرکز دستی
hand operated chuck سه نظام دستی
hand augger مته دستی
hand molding shop قالبریزی دستی
stick shift دندهی دستی
manual cutout افتامات دستی
manual controller نافم دستی
nattiness زبر دستی
handicrafts صنایع دستی
handwheel چرخ دستی
tommy gun مسلسل دستی
alggardness کند دستی
handwork دستی دستکاری
stick shifts دندهی دستی
cold link پیوند دستی
close fistedness خشک دستی
inexperience خام دستی
clumsiness خام دستی
handsaw اره دستی
skill چیره دستی
handbags کیف دستی
paving beetle تخماق دستی
tin snips قیچی دستی
hang-gliding گلایدر دستی
push cart چرخ دستی
adeptly زبر دستی
handbook کتاب دستی
light fingers چابک دستی
adeptness زبر دستی
carpenter's clamp پیچ دستی
staff gauge اشل دستی
sub-machine gun مسلسل دستی
attache case کیف دستی
hand lever اهرم دستی
handcarts ارابه دستی
portable weir سرریز دستی
portable receiver رادیوی دستی
portable instrument سنجه دستی
handcart چرخ دستی
handcarts چرخ دستی
bitstock مته دستی
hand compaction توپرسازی دستی
bungling خام دستی
handbag کیف دستی
bungles خام دستی
post hole auger مته دستی
bungled خام دستی
bungle خام دستی
bull horn بلندگوی دستی
handbooks کتاب دستی
handcart ارابه دستی
line hand دستی که نخ را می کشد
side board میز دم دستی
door bundle بارهای دستی
caning چوب دستی
Jim Crow ریل خم کن دستی
hand tool ابزار دستی
pushcart ارابه دستی
handbill اگهی دستی
sideboard میز دم دستی
guns تلمبه دستی
handbills اگهی دستی
desk checking بررسی دستی
hand vise گیره دستی
hand torch مشعل دستی
hand wheel چرخ دستی
cane چوب دستی
caned چوب دستی
gun تلمبه دستی
sideboards میز دم دستی
handbell زنگ دستی
dug well چاه دستی
sub-machine gun تیربار دستی
canes چوب دستی
handlist فهرست دستی
dump barrow حرخ دستی
crank handle اهرم دستی
concertina ارغنون دستی
string hand دستی که زه را می کشد
concertinas ارغنون دستی
concertinaing ارغنون دستی
concertinaed ارغنون دستی
drawing hand دستی که زه را می کشد
long bow کمان دستی
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine guns تیربار دستی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com